۱۳۸۹ تیر ۱۵, سه‌شنبه

بی عنوان: و اینجا تازه زاده شد !!!





و چقدر زود رسیدیم به صدمین پست!




بیش از 6 ماه پیش ...
از سرآغاز و بیا و کشتی ما در شط شراب انداز ...
از اولین کامنت که فردی ناشناس بود ...
از زایش اولین عنوان پست ها: مسالتن ...
از آن هنگام که پرسیدم شطرنج روزگار، شط رنج نیست!؟
از آن هنگام که نوشتم تمام سهممان از آزادی بوق آزاد شده است ...
از همان هنگام که نگران یارانه نگاه چشمانت بودم ...
از همان هنگام که از نگرانی هایم درباره یک دوست می نوشتم ...
از همان روز که درباره ارشد نوشتم ...
از آن هنگام که من و تو ها شروع شد ...
از آن هنگام که از سیاهی ها گلایه کردم ...
از آن هنگام که طلب بخشش کردم ...
از همان زمانی که در مشهد بودیم و عجب مشهدی بود!!
از همان روز خاطرات بی رنگ ارغوان و هوالسوژه بودنش ...
از همان روزهای خنده ها و بیانیه بر علیه زنان گرزدار!
از اولین دلتنگی ها و نوشتنم از عظمت 409 !
از همان هنگام که درباره شهیدی نوشتم: شهید فوتبال!
از همان وقتی که نامم را جستجو کردم ...
از همان هنگامه های دلتنگی ها ...
از همان روز که فقط بوی خون می آمد ...
از همان هنگام که آرشام از من پرسید دل شماها فن نداره !!؟
از همان هنگام که سال 88 را جمع بندی کردم ...
تا آن هنگام که هاهاها!
تا آن هنگام که رشته مویم به مقراض غمت ببریده شد!
تا آن هنگام که تو برای هایتی گریه کردی و من برای ایران!
تا شعری به انتهای نماندن!
تا عاشقانه های یک دیوانه!
تا آن هنگام توجیه اینکه دله دیگه تنگ میشه! تنگ نشه چی بشه!؟
تا دل دردهایم!
تا رفتن نطلبیده به جمکران ...
تا عمو خسرو آویژه ...
تا پستی به وسعت چند بخش و جشن برخورد خانوادگی!
تا غمگین ترین اشک هایم برای 409!
تا ابوعطا خواندن من!
تا آمدن جواب های ارشد!
تا عادتمان به خرداد پر از حادثه!
تا پستی به عظمت یک کتاب!
تا جستجوی مخاطب بودنم!
تا واگویه های شبانه و های های شبانه ام از 409!
تا خوشحالی های به وفورم!
تا دغدغه ای برای اضافه وزن اسب های آبی!
تا آن هنگام که فریاد زدم: و آشنایی عجب واژه جالبی است!
تا آن هنگام که کابوسمان یکساله شد!
تا سوگم برای مناخیموس!
تا خاکی که بر سرم شد!
تا آرمان هایی که بر باد رفتند!
تا آرزوهای فریاد شده!
تا ناگاه امتحانات!
تا اندازه گیری فاصله تهران تا مدینه!
تا ادای دینی به سین جیم!
تا پستی به جنجال مجلس!
تا سوء تفاهمات!
تا پریشان گویی های شبانه ام!
تا وسعت کنجکاوی یک پسر پیر!
تا روزهایی که تنها یادشان مانده اند!

نه اشتباه گفتم
از همان 9 ماه پیش که شروع کردم به نوشتن مقدمات یه بلاگ جدید
از همان وقتی که منشور اخلاقی بلاگم رو نوشتم
از همان روزی که قوانین بلاگ برای خودم ثبت شد
تا همین سوت دقیقه نود بازی هلند و اروگوئه
می دانستم که این بلاگ و صدمین پیت تازه یک آغاز است
یک آغاز برای نوشتن!

و می دانستم و آگاه بودم که چه فراز و نشیب هایی طی خواهد شد
چه دلخوری ها، ناراحتی ها، خوشحالی ها و چه لحظات نابی را
در این خانه مجازیم خواهم گذراند

حال که تازه آغاز ثبت این بلاگ است برای خودم لازم دانستم تا
از تمامی کسانی که با خواندن مطالبی از 99 پست گذشته به ناگاه
حالشان ناخوش شده یا ناراحتی و کدورتی دارند عذر خواهی کنم

همیشه و هماره چه در تمامی پست ها چه در تمامی کامنت ها آنچه
را که فکر کرده ام حق بوده به دور از هر گونه مصلحتی نوشته ام
دعا کنید که هیچگاه حقی را ناحق نکنم و دعا کنید که اگر حقی را
ناحق نشان دادم و یا بالعکس خدایم هدایتم کناد!

در آخر سپاس از همراهان شهودی این 99 پست گذشته
دوستانی که می شناسمشان:
محمد صالح/صنوبر/سجاد . م /رضا قهرمانی/مجید
سوسک میوه ای/سعید/هزار انتظار/تریزمن/حسین رحمانی
امین گلاب/یاشار/amir taher/taha/تنها /امیر
پسر آبی/سید هانی/فاطمه غمخوار/مسئولین دانشگاه
مجنون /ترنج/تینا
و آنها که ندیده دوستیم:
کلک شید /پرشان/مامان ناز دونه ها /استاد اشتباهی
رد پای خدا/رستمی/فرزانه /آرتمیس/امین /جلال
فاطمه بانو /شاسوسا/زین الدین /زروان/علی
نه چندان غریبه /سی ما /نسیم پریشان /سید مجیب
حسین /for you/دنیای کاسپر/آرزو/مهدیه/رها



*. راستی دوست دارم بدونم:
کدام پست جنجالی ترین
کدام پست زیباترین
کدام پست تاثیرگذارترین
و کدام پست ماندگار ترین
پست بوده است ...!؟

۳۱ نظر:

  1. به مصطفی عزیز:

    آره مخصوصا کامنت های تو !!!
    هاهاهاهاهاها

    پاسخحذف
  2. اولا رو آب بخندی .
    دوماً از کامنت ها تو بهتره که همش می یای می گی :
    میدانم
    نمی دانم
    می گویم
    نمی گویم.

    پاسخحذف
  3. به مصطفی عزیز:

    خوبه حالا یه جماعتی رو با ای بابا های خودم گذاشتم سر کار !!!

    پاسخحذف
  4. بعدشم بهترین پستت همون افکارپریشان شماره 17 بود.
    اسمش هم بود خاک برسرتو صابر.
    واقعاً یه بار حرف درست زده بودی تو عمرت تازه جواب کامنت آخر من رو تو اون پست ندادی.

    پاسخحذف
  5. بی خودی شلوغ بازی در نیار.
    ای بابات هم عاریه بود.
    خالی بند.

    پاسخحذف
  6. به مصطفی عزیز:

    عاریه بود یا نبود جماعتی سر کارن !

    پاسخحذف
  7. در مورد سر کار بودن خودت میدونی الان دارم چی کار می کنم.
    از اون پست من سرکاری تر دیده بودی نه جون من دیده بودی ؟

    پاسخحذف
  8. به مصطفی عزیز:

    تو خودتم سر اون پست رفته بودی سرکار !!!

    شبت خوش

    پاسخحذف
  9. گرچه سی سال دلم یاور وغمخوار نداشت
    عیب ازاو نیست، ازاین رو زخودش عار نداشت!
    گوهری بود که پنهان شده در دامن خاک
    "یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت"!
    روزگاری است که باید خفن و داف شوی
    دل ما عور و ادا و قر و اطوار نداشت!
    می فروشند کنون جای قناری، گنجشک
    گوهر ما که فروشنده مکار نداشت!
    شده معیار، جمال و هنر و پول و سواد
    مانده تنها کسی ار بهره ازاین چار نداشت
    هرکسی دارد ازاین چارصفت، مقداری!
    هست کم این که زهریک دوسه خروارنداشت؟!
    ازچه نالم که دراین دوره ظاهربینی
    پدرم خانه به مقدارسه هکتار نداشت!
    نه ورا اسمی و رسمی، نه ورا پول کلان
    خانه در اقدسیه، حجره به بازار نداشت!
    چشم من فاقد سگ بود و کسی را نگرفت!
    کمر بی هنرم مهره ای ازمار نداشت!
    ای خدا! سهم دماغم دوبرابر دادی!
    بخت ما سهمی ازانصاف تو انگار نداشت!
    خواستی دایره قسمت ما را بکشی
    ولی افسوس که این دایره پرگار نداشت!
    تو که انبارْت(!) برای همه شوهر دارد
    تا که شد نوبت ما پس چه شد این بار، نداشت؟!
    پطروسی یافت نشد تا که فداکار شود
    و شود شوهرمن، هیچ کس ایثار نداشت!!
    یعنی ای ایزد بشکوه! جهان هستی ت
    یک عدد مرد فداکار وفادار نداشت؟!
    هیچ کس نیست بگوید:"جگرت را بخورم"!
    بخت ما یک فقره هند جگرخوار نداشت!!
    "خانه بخت" شنیدم ز دهان دگران
    خانه بخت من انگارکه دیوارنداشت!
    خانه ای هم که نسازند برایش دیوار
    حاصلی جز تل سنگینی ازآوار نداشت!
    هرکه آمد، اگر او عادت ناجوری داشت
    در عوض پول و سواد و هنر و کار نداشت!
    ورنه گر پول و سواد و هنر و کاری داشت
    قبل ِمن، عاشق ِ شیدا و گرفتار نداشت؟!
    یا اگر هم که دلش فارغ ازاین و آن بود
    یا که اوGF ِ فابریک، به ناچار نداشت،
    مطمئنم که مرا نیز نمی خواست دلش
    دومین بار دگر رغبت دیدار نداشت!
    این یکی کیفیت ظاهری اش پایین بود
    آن یکی حالت و اخلاق بهنجار نداشت!
    این یکی داشت اگرcar ولی کارنداشت
    آن یکی داشت اگر کار ولی car نداشت!
    طبق یک اصل ز مورفی* اگر او دکتر بود
    جزخودمن به همه عمر، یه(!) بیمار نداشت!
    آن که می شد بله را گفت به او، وقتی رفت
    برنگشت و به تقاضای خود اصرار نداشت!
    گوییا بخت مرا بسته کسی، می دانم!
    بر گره هاش، کسی قدرت انکار نداشت!
    ای که بی شوهری! ازخیر عروسی بگذر
    هرچه خواهی زجهان، بگذر و بگذار، نداشت!!
    از : http://anidalton.blogfa.com/post-403.aspx

    پاسخحذف
  10. خودم دارم می خونم این کامنت خودم رو از خنده دارم می میرم.
    البته عذر خواهی می کنم از همه ی خانم ها ولی این دست نوشته ی یکی از دوستان خودتونه.

    پاسخحذف
  11. هوالخلاق

    بايد فكر كنم... .

    آرام و خلاق
    با ذهني خلاق
    با فكر زي ... .
    ارادتمند : ...:::(a creative mind (a min :::...

    پاسخحذف
  12. به امین عزیز:

    ممنونم ازت
    منتظر نتایج فکرت هستم ...

    پاسخحذف
  13. نامرد حداقل یه تشکر از من می کردی الان هرکی بیاد ببینه کف می کنه سه دقیقه بعد از گذاشتن پست شصت تا کامنت گذاشتم یکیشون هم که از یه پست خودش بیشتره خیلی نامردی.

    پاسخحذف
  14. به مصطفی عزیز:

    به قول حسین: سپاس تو راست !
    البته برا تو چپ و راست نداره ها !!!
    ههاهاهاها

    پاسخحذف
  15. حیف که دهانم دوختند و نمی توانم بگویم آنچه باید بگویم.
    ولی خب بعدً حضوری ابلاغ خواهد شد.
    ههههههههههههههههههههههه

    پاسخحذف
  16. سلام

    اولا که تبریک
    بعدش هم از اون موقع که این پست رو آپ کردی، ما سر کاریم. مجبور شدیم یه دور کل بلاگ رو ببینیم

    آخرین نتیجه هم بدین شرح است:

    بعد بی رحم زمان ... (در جست و جوی مخاطب بودن): زیباترین

    افکار پریشان - 15: ... : تاثیرگذارترین

    باقی هم بعدا ابلاغ خواهد شد
    ----------
    در ضمن چون خیلی از پست ها مخاطب 409 ای داشت، من سخت می تونم انتخاب کنم. اما وقت می گذارم

    همیشه خوب باشی

    پاسخحذف
  17. خب با ای بابا نمیرم سر کار با
    چی بگم که وطنی وطنی با قدمت بیشاز 10 سال میرم سر کار
    چی بگم
    خاطرات خوبی بود

    پاسخحذف
  18. به نقطگی عزیز:

    ممنونم

    آقا ارزش این همه وقتم نداشت ...

    پاسخحذف
  19. درود بر صابر خسروی عزیز
    بسیار ممنونم که منو از دوستاتو به شمار آوردید
    البته من اتفاقی اینجا نیومدم راستش اینه که
    وبلاگ شما و آقای حمزه رو یکی دوستام که البته هم دانشگاهی شما هست بهم معرفی کرد.....
    من گهگداری سر میزنم و دنبال میکنم هم اینجا رو و هم وبلاگ آقای حمزه رو اما کم پیش می یاد که نظر بزارم...

    خلاصه این که یک پستی بود از شما که خیلی وقت پیش خوندم و خیلی زیاد خوشم اومد ولی یادم نیست که کدوم پست بوده گشتم دنبالش ولی بین این همه نوشته سخت بود پیدا کردنش
    در کل باید بگم انصافانه قلم گرمی دارید
    و به راحتی می شه فهمید چقدر اینجا رو دوست دارید
    تولد دوباره ی شط شراب رو بهتون صمیمانه تبریک می گم و امیدوارم روزهای پر خاطره تر و شیرین تری رو پیش رو داشته باشید

    پاسخحذف
  20. با تشکر بسیار از ردپای خداااااااااااا .
    هاهاها
    جا صابر بود.

    پاسخحذف
  21. به رد پای خدای گرامی:

    سپاس
    همین حضور شما باعث اطمینان خاطر بازماندگان است!
    (شوخی کردم)
    هاهاها

    پاسخحذف
  22. سلام مجدد
    ان شا الله به زودی لینک وبلاگ هر دوی شما ( صابر و مصطفی گمونم 2 قلوی های افسانه ای باشین هاهاهاها)
    رو در وبلاگم قرار میدم

    راستی اگه توی فیسبوک هستید خوشحال می شم اونجا هم زیارتتون کنم

    این آدرس منه

    www.facebook.com/zahra.hesaraki

    پاسخحذف
  23. جنجالي ترين پستتون همين پسته كه خوشه خوشه مون كرديد !!!!!

    طفلك ما كه خوشه سوميم

    پاسخحذف
  24. به رد پای خدای گرامی:

    حتما ادد خواهم کرد
    در ضمن سپاس

    پاسخحذف
  25. به رد پای خدای گرامی:

    راستی یادم رفت بیشر من و مصطفی دو روحیم در دو بدن !
    هاهاها

    پاسخحذف
  26. به نسیم پریشان گرامی:

    آخی امون از این خوشه سومی ها !

    پاسخحذف
  27. خوبه
    خوبه که تازه می شی
    تازه شدی
    پستات قشنگ بودن
    کوچک زاده از این آخرا
    ارشد از اون اولا که من تازه اومده بودم
    پست هزارمتم میام
    اگه زنده باشم
    سلام رفیق . . .

    پاسخحذف
  28. به حسین عزیز:

    ممنون تو ام رفیق !

    پاسخحذف
  29. سلام
    همه پست ها از "خوب ترین ها" بودند.
    ولی من اون پست "آشنایی عجب واژه جالبی است" را دوست داشتم.

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !