هوی صابر!
خاک بر سرت که نمی تونی رفقاتو دیگه بخندونی!
دیگه نمی تونی!
ای خاک بر سر تو صابر!
خاک بر سر تو که دیگر نه حربه ای داری و نه رمقی
برای آوردن یک لبخند از ته دل روی لبان دوستان!
و برای چون تویی که عمری تنها هنرت همین بوده است
دیگر الان بودن و نبودن فرقی ندارد که خاک بر سر تو
که دیگر نمی توانی شادی ای بیافرینی که موج غم در
چشمان رفقایت غوغایی به پا کرده است و تو تنها نظاره گر
این همه دردی! خاک بر سر تو!
و دلقکی که دیگر نتواند بخنداند باید بمیرد!!
*. این تلخ ترین نوشته این بلاگ است تا به حال ...
*. عمری تنها تلاشم خنداندن رفقایم بود که در کنار من تنها برای دقایقی از آن همه غم و اندوه رها شوند و این روزها وقتی می بینم که دیگر حضور من چنین تاثیری ندارد حق بدهید و حق بدهید و قبول کنید که تمام ایدئولوژی های زندگی خود را بر باد رفته ببینم ...
*. امروز تنها روزی بود که من و مصطفی در راه تقریبا در سکوتی عمیق همدیگر را نگاه کردیم ! و اگر نبود آغوش نگاه مادرم که بی بهانه محبش را ابراز می کند و اگر نبود همان چند لحظه کوتاهی که او را از ته دل در بغل گرفته بودم نمی دانم چه می شدم!!
*. هی رفقا! می دانید که می دانم تمام آن همه غم و اندوه را که از چشمانتان می خوانم! و می دانم که می دانید اگر کوچکترین کمکی برای رفع آن از دستم بر بیاید دریغ نخواهم کرد ...
*. ببخشید اگر فضای این بلاگ غبار آلود و سنگین بود که نشان از پک های سنگینی است که بر لحظات اکنونم می زنم و روی ریه های بودنم سنگینی می کند ...
*. عذاب می کشم ولی عذاب من گناه نیست، وقتی شکنجه گر تویی شکنجه اشتباه نیست !
*. عکس مربوط به جمکران اردی بهشت ماه همین امسال است ...
بازیگر گریه نکن ما هممون بازیگریم
پاسخحذفصبحا که از خواب پا میشیم نقاب به صورت میزنیم!
نمیدونم چرا یاد این افتادم؟؟؟؟؟؟؟
اما بعد شجریان در جا جواب داد بی همگان به سر شود بی به سر نمیشود!!!!!!
شاید این جوابی بوده از زبان دوستان شما که به خط من به بهتون گفته شده!
در ضمن گاهی همین که یک نفر باشه کافیه بودن بعضی ها از ساعت ها خندیدن و لبخند زدن بهتره بودنشون باعث آرام شدن میشه دقیقا یک جوری که آدم حس آرامش میکنه!
و من به عتوان یکی از دوستان شما با قاطعیت میگم شما ازون قبیل افرادید!!!!!
آدمها تغییر رسالت میدهند در جاهای مختلف شاید برای شما نیز این چنین است!
هوالخلاق
پاسخحذفصابر صابر صابر...
اگر تو بخواهي مي خندم ،
آنقدر بلند و ضايع كه حتي تصور آن نيز برايت متصور نباشد!
اما بدان كه خنديدن تنها، خنديدن نيست!
بدان كه هر زمان كه تو را مي بينم
در درونم خنده اي شعله ور مي شود
كه گاه به بيرون زبانه مي كشد
و تو آن را مي بيني
و البته گاهي در همان درون خاكستر مي شود
و تنها دود آن به بيرون از وجودم راه مي يابد ،
و كمتر كسي آن را مي بيند!
كه نوع دوم فقط و فقط به دليل
كمبود اكسيژن وجود بنده ي حقير است
و هرگز تو را خطايي نيست... .
اگر كم اكسيژنم مرا ببخش
صابر صابر صابر... .
خندان از درون و برون ، و نه صرفا خندان از برون زي... .
ارادتمند : 3zman
به خودم خودم:
پاسخحذفاین از عظمت نگاه شماست ...
ها ها ها
پاسخحذفتازه اندکی است که از دست اون ادا اصولات راحت شدیمممممممممممممممممممم
به تریزمن تریز من:
پاسخحذفامین امین امین ...
حس مشترکی است که تنها سکوت میان من و تو حاکم است پس سکوت می کنم و در عمق چشمانت می خوانم تمام ناگفته های پی رو رو !
به حسین عزیز خودم:
پاسخحذفهاهاها
همین صداقتته که منو دیوونت کرده رفیق !
دیگه ازت نمیپرسم حالت خوب یا نه چون همیشه میگی عالی و بعد میبینم چیز دیگه ایه
پاسخحذفامیدوارم همیشه شاد باشی
به امیر عزیز:
پاسخحذفهنوزم میگم حالم عالیه و فوق العاده و پرفکت!!!!
مهم نیست که خنده دار نیستی ، خنده دار اینکه مهم نیستی ...
پاسخحذفشوخی کردم . صابر من مثه خودت یه جورایی همیشه قطب خنده بودم اما خیلی وقته از ته دل نخندیدم .با خوندن این مطلب نمیدونم میخواستم بخندم یا ...
به امیر طاهر عزیز:
پاسخحذفقطب خنده! عجب ترکیب واژه جالبی!
نمی شناسمت اما احساس قرابتی عجیب باهات دارم!
گاهی باید گوش زد کرد بعضی مسایل رو برای خود ...
وقتی زنگ زدم و جواب ندادی فهمیدم که یه چیزی شده. این روزها قشنگه! نمی دونم این خنده چقدر مهمه اما می دونم همه چی حله ...
پاسخحذف«یا من یعطی من سئله»
آی خدا! مردی بیا ...
جمعا به تو آویزیم
سلام
پاسخحذفببین کلی نوشتم.
بعد یه Ctrl+A زدم بعدش هم یه Backspace به همین راحتی.
اَه. کلی نوشتم پاک شد...
پاسخحذفاز سنگینی و غم متنتون گفته بودم . از اینکه اگه یه سر به جمکران که واسه همه توتم شده و واسه شما نه بزنید وبشینید حسابی با خدا درد دل کنید دلتون حسابی باز میشه و بازم می تونید از ته دل بخندید.
واسه من که خوب جواب میده. می تونید تجربه کنید. حالا جمکران نشد همینجا توی خونه، خدا همه جا هست...
شاد و نه الزاماً خندان باشید
سلام
پاسخحذفحاضر
سلام...
پاسخحذفهمین...
به مصطفی بزرگ:
پاسخحذفمی دونم می دونم ...
صابر صابر صابر...
پاسخحذففاطمه فاطمه فاطمه...
ما قرار شد بجنگیم شما بچه هامونو تربیت کنید...
انصافا کی کم کاری کرده؟
صابر صابر فاطمه...
فاطمه فاطمه صابر...
حاجی حاجی کربلا...
پس نخودا چی شدن..
حاجی جون مادرت
بچه ها قیچی شدن...
حاجی حاجی فاطمه...
حاجی صابر فطمه اکبر...
خدافظ
به نه چندان غریبه گرامی:
پاسخحذفاونقدر این دلو غبار گرفته که نه دیگه جرات درد دل هست نه دیگه توانش ...
به سرکار خانوم زینب گرامی:
پاسخحذفممنون از حضورتون
به سرکار خانوم نجفیان گرامی:
پاسخحذفممنون از شما ایضا
به حسین زحمت کش رفیق عزیز:
پاسخحذفحسین حسین حسین
هاها هاها هاها
بقیه شو نمی تونم اینجا بنویسم به خودت می گم
کار حسین زحمتکش عالی بود
پاسخحذفکلی خندیدیم
:D
چرا ...؟
پاسخحذفآخه چرا...؟
چرا آخه...؟
تو راهنمایی یه معلم علوم داشتیم خیلی مرد جالبی بود
یه بار یکی از شاگردا یه کاری کرد و معلم گفت بهت منفی میدم
اون شاگرده گفت نه آقا غلط کردیم
معلم گفت پس حالا دو تا منفی، یکی به خاطر اون کارت یکی به خاطر توهینی که به خودت کردی
من نمی دونم چرا بعضی چیزا انقد راحت علنی میشن...
خیلی حرف دارم...
می ترسم ناحت شی...
پس من هم به رسم خانم آذرنوشو خانم نجفیا میگم فقط حاضر
به سین جیم عزیز خودم:
پاسخحذفبگو رفیق!
بگو راحت باش ...
(در ضمن خوب شد که خواستی فقط بگی حاضر! خدا رحم کرد!)
گاهی نخندیدن آغاز فرا زمانی شدن است و گاهی نخندیدن آغاز سکوت عمیق تعمق است،و دوباره نخندیدن آغاز عظمت روح والایی است که دغدغه ی شاد نمودن بند گان خدا را دارد.
پاسخحذفبه سرکار خانوم نصیرزاده:
پاسخحذفسپاس از حضورتون
به امید اینکه شادی تن پوش زندگیتان شود
مارو که یادتون رفته ولی ما هم نمی خندیم
پاسخحذفبه تنهای عزیز:
پاسخحذفعباد جان رفیق من کجا یادمون رفته
همین صبحی با مجید یادت افتادیم ....
چرا از نخندیدن خودتون ناراحتید ....همیشه ادم قرار نیست به یک حال و هوا باشه.... آدم احتیاج به خلوت به سکوت هم داره.....تا با انرژی چند برابر دوباره برگرده...
پاسخحذفناراحت نباشید این حس برای همه در موقعیت های مختلف ایجاد میشه...اصلا هم جای تاسف نداره