۱۳۹۱ فروردین ۳۱, پنجشنبه

كجا ؟ هر جا كه پیش آید ...


من اینجا بس دلم تنگ است 
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است 

بیا ره توشه برداریم 
قدم در راه بی برگشت بگذاریم 
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است !؟

...





×. این شاهکار اخوان ثالث را
با زخمه های کلهر و نوای شجریان 
-هر چند کم کیفیت- از اینجا گوش کنید 

×. ادای دینی به کلهر بزرگ

۱۳۹۱ فروردین ۱۶, چهارشنبه

میلز در اندیشه های صحت: بارقه های جامعه شناسی مردم مدار در سریال چک برگشتی



سی رایت میلز[1] در کتاب «بینش جامعه شناختی: نقدی بر جامعه شناسی آمریکا» با تاکید بر بینش جامعه شناسی[2] به عنوان روح جامعه شناسی کوشش می کند این ایده را واکاوی کند که به جای تحلیل های صرفا فردی از مسایل و آسیب های اجتماعی که از آن به عنوان «روانشناسی گرایی» نام می برد، به تحلیل های اجتماعی پرداخته شود. در مثالی مشهور وی این ایده را این گونه تعریف می کند: «هنگامی که در یک شهر فقط یک فرد بیکار وجود دارد، این یک گرفتاری خصوصی است و برای تبیین آن باید به نوع شخصیت، مهارت و امکانات فرد بیکار توجه کنیم. ولی وقتی در جامعه ای با پنجاه میلیون نفر شاغل، پانزده میلیون نفر بیکار وجود دارد؛‌ این یک مساله عمومی است و نمی توان آن را در چارچوب خصوصیات و امکانات بیکاران تجزیه و تحلیل کرد. در چنین شرایطی، ساخت واقعی، امکانات اجتماعی به طور کلی مضمحل شده است. در نتیجه برای تجزیه و تحلیل صحیح و همچنین ارائه راه حل ممکن باید امکانات نهادی اقتصادی و سیاسی موجود را در نظر گرفت و تنها به موقعیت اجتماعی و شخصی افراد اکتفا نمود» (میلز, 1389). پروژه جامعه شناسی مردم مدار[3] که در ایران نیز ذیل کارگروهی در انجمن جامعه شناسی ایران فعال است؛ در پی چنین کوششی است.
در میان سریال های پخش شده در نوروز از رسانه ملی، سریال شبکه یک سیما تحت عنوان «چک برگشتی»، خواسته یا ناخواسته، درون مایه هایی، هر چند کوتاه و در قالب دیالوگ های حاشیه ای، از جامعه شناسی مردم مدار را دارا بود که از این حیث در خور توجه است. تلاش برای پیوند امور شخصی قهرمان داستان (با بازی امیر جعفری در نقش لطیف) همچون بیکاری، به زندان افتادن، بدهکاری و ... به اموری ساختاری و تاریخی و کلان تر، مبین همین تلاش جهت «پیوند امر شخصی به امر اجتماعی» است.
شاید بتوان حلقه اصلی بحران شخصیت اول داستان را این گونه توصیف کرد: بیکاری قهرمان داستان؛ به اجرا گذاشته شدن مهریه از طرف همسر وی، بالا بودن مهریه به دلائل عرفی و رایج و عدم توانایی در تامین مهریه و نتیجتا به زندان افتادن شخصیت اول؛ قسط بندی شدن مهریه و آزادی قهرمان از زندان و توامان تورم و خاصه رشد بی رویه قیمت سکه در بازار، عدم استخدام افراد با داشتن سوء سابقه و نتیجتا بیکاری مجدد. چنانچه در این حلقه مشاهده می شود، «صحت» در قامت نویسنده اثر به جای محدود کردن بحران های شخصی قهرمان داستان به خود وی و حل مساله شخصی در درون حیطه فرد؛ مشکلات را در قالب های ساختاری بررسی می کند. بدین ترتیب وی به جای صحبت از آسیب ها به عنوان مساله فردی، از آسیب ها به عنوان یک پدیده سخن به میان می آورد و وقتی صحبت از پدیده ها می شود باید توجه داشت که پدیده امری «تاریخی» و «ساختارمند» است و این دو اصل هم از اصول بنیادی تفکر میلز و از مسایل مهم در جامعه شناسی مردم مدار است.
در این سریال در میان دیالوگ های نقش های اصلی داستان به وفور در قالب جملاتی همچون اینکه: «رفتم زندان اومدم سکه دو برابر شده جایی به من کار نمی دن میگن سوء سابقه داره تو جای من بودی دزدی نمی کردی» و جملاتی از این دست بیننده را در همزاد پنداری با شخصیت اول داستان به تفکر درباره ساختارهای تاریخمند وادار می کند. هر چند که این سریال نیز، به رسم کلیشه ها و شاید محدودیت های مدیوم تلویزیون در ایران، با پایانی شاد، به یکباره در قسمت های پایانی همه مسایل و مشکلات حل و فصل شد اما همین تلاش برای پیوند امر شخصی به امر اجتماعی در رسانه ملی درخود تقدیر است.






[1] C. Wright Mills
[2]  Sociological Imagination
[3]  Public Sociology