و شهری که خسته است ...
و شهری که دائم دارد عرق می ریزد از این همه بلا، این همه مصیبت!
و شهری که داغ است، سوزان است!
و شهری که بی درد شده است و درد بی دردی علاجش آتش است!
و شهری که آب پاک ندارد ...
و شهری که از شرم زیر دود و غبار خود را پنهان کرده است!
و شهری که گشت دارد اما امنیت ندارد!
و شهری که گدا آری، فساد آری اما کار ندارد!
و شهری که آسمانش دیگر آبی نیست!
و شهری که ...
و شهری که دارد می خوابد ...
و رویا می بیند ...
رویایی به لطافت همان روزهایی که هنوز این شهر نفس می کشید!
رویایی به استواری همان روزهایی که چشم میلیونها نفر به خیابانهایش دوخته بود -و چه امیدها که نشکفته پژمرد!-
رویایی به پایداری همان شعارها و شعورها!
رویایی به شیرینی همان روزهایی که آبش را می شد در شیشه کرد و به عنوان آب معدنی فروخت!
رویایی به برکت همان لوطی ها و داش آکل ها!
رویایی به عظمت سخنان تراویده از حسینه ارشاد!
رویایی به ...
و شهری که دارد می خوابد ...
و شهری که به خدا خدا ندارد!
*. نوشته هایی است از سر درد! زیاد جدی نگیرید ...
*. دوستی پیام داد که روزت مبارک! گویا روز جوان است ...
روز جوان بر آنهایی که فکر می کنند روز دارند مبارک!
*. یاد این شعر آن شاعره بزرگوار افتادم که این روزها گویا تولدش است:
هر چند دخمه را بسیار خاموش و کور می بینم
در انتهای دالانش، یک نقطه نور می بینم!
*. عکس از آرش حمیدی
خب عزیز دل چیزی که میشه درستش کرد انقدر ناراحتی نداره که
پاسخحذفخودمون میسازیمش
این شهر خفست اما هنوز آسمونش رو میشه با زوج و فرد کردن و قانونای درست حسابی سفیدش کرد
این شهر آبش پاک نییست اما میتونییم تصفیش کنییم
این شهر خدا نداره اما خدا هواش رو داره هر چه قدرم ما ناخدا شده باشییم خودش هوامون رو داره
شهرمون آبی آسمونش شده خحاکستری اما هنوز دست بچه هاش مداد رنگی هست که رنگ کنن
شهرمون پر گداس و فساد اما بر خلاف تو من مییگم هنوز داش مشتیایی هستن که دست اینارو بگیرن
تو از یه طیف من از طیف دیگه
اما جفتمون میدونییم که میتونییم مملکتمون رو بسازییم!!!
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفمن هنوز یه حموم عمومی میشناسم اگر جمعش نکرده باشن دو تایی باهم شهرمون رو میبرییم که هم یه حموم بره که تمیز شه هم دلاک قلنجش رو بگیره که خستگیش در ره
پاسخحذف:)
این دل سیاه آدماست که انقدر تاریک شده که دیگه نمیتونه روشن بشه و شهرو روشن کنه.....
پاسخحذفما جوانیم. روز داریم و روزی روزهایمان را از خدا میطلبیم نه از اغیار.
اگر این فکر سیاه 2012 ای را دور بیندازید نقطه های نور را با تمام وجود حس خواهید کرد.
چقدر رویایی!
پاسخحذفواقعا اون نقطه نور رو داری می بینی؟
بعیده ها!!! هست یا نیست؟
به امیر عزیز:
پاسخحذفکورسوی امیدی می بینم ...
به امیر عزیز:
پاسخحذفدر ضمن به حموم احتیاج نداره حتی طبیبم نمی خواد حکیم م یخواد این شهر ...
به ناشناس گرامی:
پاسخحذف2012 رو نفهمیدم منظورتون چیه !
ولی کورسوی امید رو می بینم
به صنوبر عزیز:
پاسخحذفآؤه می بینم هست اما دوره !!!
نور آید ز دورها ز سرزمین نورها!
پاسخحذفاین شهر هنوز هم نفس میکشد به حرمت اندیشه انانی که می فهمند و میبینند و دم بر نمی آورند
خورشی شهرمان هنوز تابان است غبار گرفته است اما هنوز سیاه نشده است
باید بلند شویم برای خانه تکانی
شیشه ها باشما بگذارید از قلبهامان شروع کنیم
به خودخودخودم:
پاسخحذفاز قلب ...
صابر چرا این جوری شدی :(
پاسخحذفهوالخلاق
پاسخحذفحضرت حافظ :
در خرابات مغان نور خدا میبینم
این عجب بین که چه نوری ز کجا میبینم!!!
آرام و خلاق و البته پرنور زي ... .
ارادتمند :...::::a creative mind a min::::...
به مجنون عزیز:
پاسخحذفچجوری رفیق !؟
به امین عزیز:
پاسخحذفنور ...
یه جوری دیگه
پاسخحذفیعنی اون جوری دیگه نیستی
یه جور دیگه ای
سلام این پست رو واقعا زیباااااااااااااااا نوشتی با اجازت از روش یه کپی برداشتم شاید بزارمش تو فیسبوکم
پاسخحذفاجازه هست دیگه؟؟؟؟