۱۳۹۶ فروردین ۱۹, شنبه

واژه‌‌شناسی جهنم






در اقوال باستان آمده است که «گهینوم» نام دره‌ای است در اطراف اورشلیم و در مسیر بیت‌لحم که قربانگاه اصلی کودکان برای خدای «مولوخ» بوده است و بعدها آتشگاهی ابدی برای تجسم دوزخ
تعابیرش از حد حوصله خارج است؛ از جهنم به توصیف آنجلیکو فرا گرفته و توصیفات آلیگیری در کمدی الهی تا توصیفات متی در انجیل و آیات قرآن؛‌ اما جهنم آدمی گویی همان لحظات عمیق تنهایی است که خشکت می‌کند؛ همان لحظه‌های دوری از هر چه هست؛ گویی همان تعلیق ندانستن آنکه چه باید بکند؛ همان حس گزنده‌ی استیصال! مزمزه‌ی لحظاتی تلخ که انگاری توصیف همان «لَأَكِلُونَ مِن شَجَرٍ مِّن زَقُّومٍ» است؛ همان جدایی آدمی حتی از خودش

به قول حضرت حافظ:

حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر
کنایتی است که از روزگار هجران گفت


۱۳۹۶ فروردین ۱۸, جمعه

واژه‌شناسی آن

حضرت مولاناست گمانم که می‌گوید: «آنِ منی؛ کجا روی!؟». و چه ترکیب عمیقی است این «آنِ من» بودن! ایهام ظریفی است: یکی در معنای تملک - و چه معنای بدی!- اما معنی دیگرش به تاکید عرفا قابل درک اما توصیف‌ناپذیر است: نوعی حسن در لحظه، نوعی زیبایی در یک نفس و یک دم، نوعی لمحه‌ی ناب، نوعی حس لعنتی غیر قابل توصیف! این معنای دومیش همانی است که حافظ می‌گوید: «بنده طلعت آن باش که آنی دارد»؛ شاید کیفیت زندگی هم بسته به همین «آن»هایی است که از سر گذرانده‌ایم؛ بسته به همین «آن»هایی است که در ذهن داریم و بسته به همین «آن»هایی است که نفس به نفس زندگیش می‌کنیم