۱۳۸۹ خرداد ۲۱, جمعه

افکار پریشان - 16: هنوز شب زیر سرب و چکمه می ناله!






و کابوسی که دارد یکساله می شود ...
آه !





*. چقدر این روزها این شاهکار سیاوش کسرایی تازه است:

وطن! وطن!

نظر فکن به‌من که من

به هر کجا غریب‌وار

که زیر آسمان دیگری غنوده‌ام

همیشه با تو بوده‌ام، همیشه با تو بوده‌ام

اگر که حال پرسی‌ام

تو نیک می شناسی‌ام

من از درون قصّه‌ها و غصّه‌ها برآمدم

چه غمگنانه سال‌هاکه بال‌ها

زدم به روی بحر بی‌کناره‌ات

که در خروش آمدی

به جنب و جوش آمدی

به اوج رفت موج‌های تو

که یاد باد اوج‌های تو!

کنون اگر ز خنجری میان کتف خسته‌ام

اگر که ایستاده‌ام

و یا ز پا فتاده‌ام

برای تو، به راه تو شکسته‌ام

سپاه عشق در پی است

شرار و شور کارساز با وی است

دریچه‌های قلب باز کن

سرود شب شکاف آن، ز چار سوی این جهان

کنون به گوش می رسد

من این سرود ناشنیده را

به خون خود سروده‌ام

وطن! وطن!

تو سبز جاودان بمان که من

پرنده‌ای مهاجرم که از فراز باغ با صفای تو

به دور دست مه گرفته پر گشوده‌ام!


با صدای همایون شجریان گوش دهید این شاهکار را!



*. الله اکبر ...

*. شعر شهریار قنبری هم با صدای خودش عالیه:

لالا لالا دیگه بسه گل لاله

بهار سرخ امسال مثل هر ساله

هنوزم تیر و ترکش قلبو میشناسه

هنوز شب زیر سرب و چکمه می ناله

نخواب آروم گل بی خار و بی کینه

نمی بینی نشسته گوله تو سینه

آخه بارون که نیست رگبار باروته

سزای عاشقای خوب ما اینه

نترس از گوله ی دشمن گل لادن

که پوست شیره پوست سرزمین من

اجاق گرم سرمای شب سنگر

دلیل تا سپیده رفتن و رفتن

نخواب آروم گل بادوم ناباور

گل دل نازک خسته گل پرپر

نگو باد ولایت پرپرت کرده

دلاور قدکشیدن رو بگیر از سر

دوباره قد بکش تا اوج فواره

نگو این ابر بی بارون نمیذاره

مث یار دلاور نشکن از دشمن

ببین سر میشکنه تا وقتی سر داره

نذاشتن هم صدایی رو بلد باشیم

نذاشتن حتا با همدیگه بد باشیم

کتابای سفیدو دوره می کردیم

که فکر شب کلاهی از نمد باشیم

نگو رفت تا هزار آفتاب هزار مهتاب

نگو کو تا دوباره بپریم از خواب

بخون با من نترس از گوله ی دشمن

بیا بیرون بیا بیرون از این مرداب

نگو تقوای ما تسلیم و ایثاره

نگو تقدیر ما سد تا گره داره

به پیغام کلاغای سیاه شک کن

که شب جز تیرگی چیزی نمی داره

نخواب وقتی که هم بغضت به زنجیره

نخواب وقتی که خون از شب سرازیره

بخون وقتی که خوندن معصیت داره

بخون با من بیا تا من نگو دیره

سکوت شیشه های شب غمی داره

ولی خشم تو مشت محکمی داره

عزیز جمعه های عشق و آزادی

کلاغ پر بازی با تو عالمی داره

نخواب ای حسرت سفره گل گندم

نباش تو دالونای قصه سردرگم

نخواب رو بالش پرهای پروانه

که فریاد تو رو کم داره این مردم


آهنگ رو با صدای شاعرش گوش کنید ...

*. عکس کاریکاتوری است از هادی حیدری



۱۶ نظر:

  1. باز هوای وطنم وطنم آرزوستتتتتتت

    ای وای ازین فتنه هاااااا

    آهنگ ها و شعرها فوق العاده بود

    پاسخحذف
  2. به امیر عزیز:

    ممنون از حضورت

    پاسخحذف
  3. دوم ...
    بالاخره من هم زود رسیدم
    هاهاها

    پاسخحذف
  4. به نقطگی عزیز:

    اینجا چندم بودن مهم نیست ...

    پاسخحذف
  5. عالی بود !!! عالی
    کار همایون محشر بود
    ممنون

    پاسخحذف
  6. به نقطگی عزیز:

    بله عالیه
    ز همایون باید تشکر کرد

    پاسخحذف
  7. هوالخلاق

    هنوز هم پس از ... .
    پر از ترديدم اين يك سال!
    نميدانم!
    وليكن امتحان دادم!!
    سال پيش را مي گويم!!!
    نميدانم!!!!
    چه ميدانم كه ميدانم نميدانم... .

    حتي نميدانم چگونه زي ... .
    ارادتمند : 3zman

    پاسخحذف
  8. به تریزمن تریز من:

    ندانم های بسیار است لیکن من نمی دانم

    پاسخحذف
  9. سلام عموصا؛
    من پارسال این موقع نبودم.
    و الان هستم.
    داشتم یادداشت های این روزهای پارسال باباو مامانم رو می خوندم...
    یه هدیه از طرف بابام داشتم که نوشته بود:
    یه هدیه از طرف بابات:
    "عزیزم همیشه آزاداندیش باش و از حقوق خودت دفاع کن. از هیچ چیز هم غیر از دشمنی با حق(خدا) نترس...دوستت داریم!"
    من می فهمم که این هدیه خیلی باارزشه.
    ممنون از نوشته هات عمویی!

    پاسخحذف
  10. به محمد صالح خودم:

    عموجان قدر بابا و مامانتو بدونیا !

    پاسخحذف
  11. سلام صابر

    ببین نداشتیم صبر می کردی یه دو روز از تغییر تم وبلاگ من بگذره بعد.
    ولی تمت خیلی خوبه .

    و در باب خواستگاه آزادی.

    چه بسیار رفته اند برای یافتن آن که آزادی نامیده می شود.

    امّا تاریخ به ما خواهد نشان گفت ک آنگاه که آزادی طلبی و خداجویی مردم با دنیا طلبی دیگری هم صدا شود آن چیزی که به ابتذال کشیده خواهد شد آزادی و خدا جویی است.

    کاش در اتفاقات یک سال اخیر انسان های حقیر دنیا طلب نبودند تا شاید امروز نه از برای ارتباط با شرق وغرب یا به خاطر داشتن سابقه ای ننگین یا برای صرفاً داشتن لذت بیشتر بلکه برای داشتن سرزمین امن و زیبا واسلامی و به دور از هر اسلام نمایی با هم فریاد می زدیم.

    ارجاء می دهم به وقایع اخیر 409 که شاید از باب وسعت حقیر باشد ولی از باب شباهات بسیار نمونه ای عالیست.
    با این تفاوت مه وسعت وجود انسان های آن تا آسمان است.

    در پناه آنکه خود را تنها دلیل برای ما قرار داد.

    پاسخحذف
  12. به مصطفی عزیز:

    عزیزم همین بغلم نشستی بهت توضیح می دم اینجا دیگه نمی نویسم ...

    پاسخحذف
  13. به سرکار خانوم زینب گرامی:

    ممنون از حضورتون ...

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !