۱۳۸۹ خرداد ۲, یکشنبه

افکار پریشان -13: چی بگم !؟



ما به خرداد پر از حادثه عادت داریم ...



*. تک تک روزهای خرداد، تک تک نفسهای این ماه قاعدگی
تمام لحظات و ثانیه های این ماه پر است از لحظات غم و شادی
غم هایی به وسعت مرگ و شادیهایی به وسعت امید!

*. ان فی الارض آیات للمتقین ... (+)

*. این روزهایم آبستن حوادث گوناگون است ...
غم و شادی های زودگذر و گاه پایدار
...

گاهی در بعضی صحنه ها و موقعیت ها واژه ها

در حلقوم آدمی گیر می کند

من هم در همین صحنه گیر کردم

واژه در حلقومم گیر کرد قورتش دادم

رفت درست کنار آن همه واژه که

روی دلم سنگینی می کنه!

...


*. نه اشتباه نکنید! نه بی انرژی ام و نه ناامید!


*. گاهی باید خنده ات را قورت بدهی رفیق!

تا پایین برود تا برسد به قلب ...

آنوقت قلبت همه کار را خواهد کرد

پمپازش می کند به همه ...


*. خون چرا در رگ من شمشیر است !؟


*. دیروز آخونده تو تلویزیون داشت می گفت

اوین یعنی پاره پوره! دیدم چقدر اسم با معنی

گذاشتن !!! هاهاها

۹ نظر:

  1. ای بابا!

    یاد بدبختی هام افتادم!یاد ارائه ناتموم فردام!یاد چند قدمی که تا مشروطی ام نمونده!

    خدا دلتونو سبک کنه!(عجب دعایی!هرچی فک کردم چی بنویسم چیزی به ذهنم نرسید!)


    شما هم گاهی چه حرفایی می زنیدا!!! " قورت دادن خنده" !!!!!

    پاسخحذف
  2. به سرکار خانوم زینب گرامی:

    ارائه و مشروطی که بدبختی نیست !
    کلی تو این مملکت برا رسیدن به مشروطه و مشروطیت تلاش شده !!!! هاهاها

    در ضمن عجب دعایی !

    در نهایتم اینکه آره چرند پرند زیاد می گم گاهی !!!!

    پاسخحذف
  3. ماه خردادا پر از امتحانه همیشه

    چقدر جالبه

    اوین جای خوبیه!

    راستش گاهی فکر میکنم محبوس بودن در اوین بهتر از محبوس بودن توی هوای نفسه!

    گاهی واقعا فکر میکنم این دنیا زیادی تنگه داره خفمون میکنه
    گاهی همین خنده هاست که میپره تو گلوی آدم و ادم خفه میکنم

    آه که خفه شدن هم حس عجیبیه مثل اینکه پرنده باشی اما به خاطر نبود بال نتونی پرواز کنی
    تنها حسی که زیاد تجربش کردم

    حس بدی نیست وقتی آدم حس میکنه دستاش پاهاش یکی یکی دارن از کار میفتن میبینی میشنوی اما نمیتونی حرف بزنی و نمیتونی حرکتی کنی بعد با یک شوک و تزریق اکسیژن یک هو به هوش میای و دست و گات به حرکت میفتن برای چند دقیقه احساس خیلی خوبی داری آزادی رهایی اما وقتی اکسیژن به همه سلولهات میرسه یک حالت کرختی داری

    نمیدونم چرا بعضی اوقات که به مسائل دور اطراف نگاه میکنم میبینم انگار همون حسه همون حال

    آره من 22 ساله که خفه شدم و خودم نمیفهمم 22 سال!

    پاسخحذف
  4. اگر بقض رو قورت بدییم چی میشه؟//

    پاسخحذف
  5. سالها می گذرد حادثه ها می آید
    انتظار فرج از نیمه خرداد کشم

    موفق باشید.

    پاسخحذف
  6. میدونین بزرگ ترین مشکل ما چیه؟!؟
    اینکه خیلی وقتا، خیلی جاها به اونی که باید نمی گیم کمکم کن....
    نمی گیم چون فراموشش کردیم و فکر می کنیم او ما رو فراموش کرده...
    چرا؟؟؟؟

    پاسخحذف
  7. به صنوبر عزیز:

    ممنون که سر م یزنین

    پاسخحذف
  8. به نه چندان غریبه گرامی:

    راست میگین ...

    پاسخحذف
  9. ای نامرد یعنی من پاره پوره بودم 38 روز! ;)

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !