۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

یزید هم دارد سینه می زند ...

میریزند در خانه ای 
جلوی شوهران به زنان تجاوز می کنند 
آنگاه ...

فرمانده نیروی انتظامی میگوید: 
«اگر در این حادثه خانوم ها دست کم حجاب را رعایت کرده بودند مورد آزار قرار نمی گرفتند»
امام جمعه می گوید:
«این خانوم ها که مورد تجاوز قرار گرفته اند همچین آدم های علیه سلامی هم نبودند»
رئیس پلیس می گوید:
«حادثه تجاوز گروهی طبیعی است و در همه شهرها اتفاق می افتد»

حالم بد است!
هوس سیگار کرده ام، شاید هم مرگ!



خدا پاشو ....





۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست ...




باید از محشر گذشت 
این لجن زاری که من دیدم سزای صخره هاست 
گوهر روشن دل از کان جهانی دیگر است ...




×. خرداد پر از عادت فاجعه ها هم گذشت ...

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

در سوگ صابر ...


برای ماهایی که عادت کردیم به خوانش خبرهای سخت و تکان دهنده و برای ماهایی که به «خرداد پر از حادثه» که نه! به «خرداد پر از فاجعه!» عادت کردیم چقدر یک خبر باید تکان دهنده باشد که کمر آدمی را خم کند، که آدم نخواهد باورش کند، که وقتی خواند بهت زده شود، شوکه شود .... 


چه خبر بدی بود ...



*. این یکی را که دیگر نگو!


۱۳۹۰ خرداد ۲۰, جمعه

قطع ظهری ... !


گاهی ناخواسته زیر لگدهای اتهام هایی که می خوریم 
کمر خم می کنیم ...

چه کفش ها که به یادگار مانده است ...

پیشترها سخت تر توهین می کردیم!





×. شاید پیر شدیم و طاقتمان پایین آمده کسی چه می داند!

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

حدیث نفس !


دلقک پیر قصه ها
نشست رو بال غصه ها
سردی دستای یخو
گذاشت تو جیب لحظه ها

آهای آهای دلقک پیر
غصّه دار غصه ها! آی مرد دلگیر

امون بده نرو بمون دنیا بی تو زمستونه
اشک تو چشای خشک ما بی تو همش گریزونه

آهای آهای شب زده پرسه زنِ تو تاریکی
آهای عمو! افسرده دیوونه چون پاپاسی

بیا بمون پیشم من بی تو زندونی میشم
بیا بیا اگه نیای تو غصه بارونی میشم

بیا بیا امون بده شونه های لرزونمو
بیا بمون ...

۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

از ترس میر روی اره نشستند!


- رهبری رو قبول داری!؟
- خب قطعا!
- احمدی نژاد رو چی!؟
- آره 


ژانر این آدم ها برایم از عجیب ترین ژانر هاست! جمع نقیضینند انگاری! نمیتوانم حلشان کنم! 



- مشایی رو چی!؟
- منظورت جریان انحرافیه؟!
- حالا هر چی منظورم مشاییه!
- نه!
- خب اونوقت چجوری احمدی نژادو قبول داری!؟
- سکوت ...

در دو سال پیشین بسیار می دیدم تلاش مذبوحانه آدم هایی رو که نهایت تلاش خودشون رو می کردند که مشایی رو از احمدی نژاد جدا بدونند و از این طریق خودشون رو تطهیر کنند اما حوادث اخیر نشون داد که انگاری این تئوری شکست خورده است ...

برایم جالب است آنهایی که سینه سپر می کردند و از حایان پروپا قرص احمدی نژاد بودند و مرتب به آدم هایی مثل ما تیکه می انداختند رفته رفته دیگر نه تنها حرفی نمی زنند که حتی در مقابل سوالات ساده ای مثل همون هایی که بالا مرور کردمشان دیگر سکوت می کنند. بحث را عوض می کنند و وقتی پا پیچشان می شوی فقط با یک جواب کوتاه که بله هنوز هم قبولش دارم و یا یک لبخند مصنوعی جوابت را می دهند و به قول دوستی انگار در رودر وایسی خاصی گیر کرده اند ...

جریان انحرافی مد این روزهاست! جریانی که یادمان نرود یک شبه زاده نشده و شش سال است که حاکم بلاقید بزرگترین بازوی اجرایی نظام است، و صد افسوس که چنان حمایت شد که امروز انگار تنها لحظه شماری می کنند برای اتمام دوره ریاست جمهوری! 

و فقط این میانه وقتی مرور می کنی به هوش و ذکاوت سردمداران این جریان پی می بری که چقدر جالب و آرام آرام طوری پیش رفتند که امروز هر کاری بخواهند انجام می دهند. 

یادم هست هفته پیش دوستی می گفت چرا مشایی را دستگیر نمیکنند و یا احمدی نژاد را استیضاح نمی کنند!؟ سوال به جایی است اما پاسخ قابل تامل تر است ...
دستگیرشان کنند!؟ عزلشان کنند!؟ آنوقت چه کسانی این وسط پیروز میدانند!؟ آنهایی که دلسوزانه -حالا اصلا تو بگو از سر قدرت طلبی و حذف رقیب چه فرقی دارد!- گفتند که دولت فعلی دولت رمالی است، گفتند این جریان روزی مقابل رهبری می ایستد، گفتند سر چشمه شاید گرفتن به بیل و هزاران هشدار و نامه و اطلاع دیگر و همان زمان بی بصیرت نامیده شدند و فتنه و دست نشانده بیگانه و هزار انگ دیگر!  و اکنون یا در حصرند و یا در بند! آنوقت اگر این طور شود بصیرت چه کسانی معلوم می شود!؟ دور اندیشی چه کسانی!؟
و همین است که می گویم این جریان چقدر هوشمندانه کار را به جایی رسانده است که حکومت از ترس اصلاحات و میرش (!) بر روی اره ای بنشیند که نه راه پیش داشته باشد و نه راه پس! 

ای کاش آن زمان که وقت غیر قانونی می دادند، ای کاش آن زمان که در مقابل هتاکی آن مرد لبخند رضایت سر می دادند، ای کاش آن زمان که حمایتش می کردند؛ اندکی و تنها اندکی به قول خودشان بصیرت داشتند ...

زیاده توضیحی نیست که دیگر زیاده گویی می شود و توضیح واضحات ...


×. طبیعی است که
اولا هر کس نظر شخصی خود را دارد 
دوما من عاری از خطا نیستم 

×. در ارتباط با: 



۱۳۹۰ خرداد ۱۲, پنجشنبه

برای تازگی کلامش که چقدر مهجور است ...


علی مگر زنده است!؟
پیشگوست یا تکرر تاریخ اینگونه است ...
ساحر است یا تا بوده همین بوده!؟




چقدر کلامش تازه است ...


گویی همین خرداد ماه 90 در کنج سلول انفرادیش و یا در حصر خانگیش و یا در نوشته های بعد از اعدامش -که هر که آزاده باشد گویی باید یا چون ماندلا همنشین میله های سرد زندان باشد و یا چون مهاتما در حصر ابدی!- گفته است ...




اى مردم ، اينك در روزگارى آكنده از ستم و لبريز از ناسپاسى به سر مى‏بريم ، كه نيكوكار ، بدكار به شمار مى‏آيد و ستم‏گر ، بر سركشى خويش مى‏افزايد ، نه آنچه را مى‏دانيم ، به كار مى‏بريم و نه آن چه را كه نمى‏دانيم ، مى‏پرسيم و نه از هيچ فاجعه تا فرودآمدنش مى‏هراسيم . در اين محيط ، مردم چهار گروه‏اند : گروهى سياست بازان پليدى هستند كه اگر زمين را به فساد نمى‏كشند ، تنها به سبب ناتوانى ، احساس زبونى ، خود كم‏بينى ، كندى تيغ و كمبود امكانهاى مادى است . در برابر اينان اشرار سياسى‏اند كه با شمشيرهاى آخته‏شان ، آشكارا دست به شرارت مى‏زنند ، و با سواران و پيادگان خود بر مردم يورش مى‏آورند و براى اندكى از حطام دنيا كه غنيمت برند ، يا گروهكى كه بر ايشان فرماندهى يابند ، يا بلنداى منبرى كه بر آن فراز آيند ، خود را فروخته‏اند و دين را به تباهى كشانده‏اند . و چه سوداگرى زشتى است كه انسان ، دنيا را بهاى خويشتن خويش بشناسد و ثوابهاى الهى و ارزشهاى خدايى را با دنيا و ضد ارزشهايش سودا كند . و گروهى نيز مزورانى‏اند كه به جاى آن كه با تلاش و كار در دنيا آخرت را بجويند با عبادتهاى ريايى و قديس مآبانه ، در جستجوى دنيايند . با وقارى دروغين ، گامهايى كوتاه بر مى‏دارند و دامن جامه‏ى خويش بر مى‏چينند و امانت فروشى را آرايه‏ى خود مى‏كنند و پرده‏پوشى خداى را ابزار گناه مى‏سازند . و در نهايت چهارمين گروه ، آنان‏اند كه به دليل نداشتن موقعيت و امكان ، بازمانده از جاه و مقام ، منزوى شده‏اند .اما درماندگيشان را قناعت نام داده‏اند و خود را به لباس زهد آراسته‏اند ، در حالى كه از قناعت و زهد بويى نبرده‏اند ...