دوستی اس ام اس زد که امشب لیله الرغائبه یعنی شب آرزوها،
نوشته بود اگر دلت لرزید بدان که کسی اینجا محتاج دعاست!
نوشته بود در این شب آرزو کن!
بگذار برایش بنویسم که:
شب کدام آرزو رفیق!؟
آرزوهامان همه بر باد رفته است ...
آرزوهامان لگدماله قدرت این لاشگان کاسبکار دون شده است ...
از کدام آرزو بگویمت!؟
رفیق من!
دلم نمی تواند بلرزد! که ویرانه ایست عنکبوت زده ...
که من اکنون بر زبر این ویرانه فریاد می زنم ...
آرزویی ندارم! که نه! تنها آرزویم این است که این نعره های شب
من به گوش فلک برسد ...
آی خدایی که نشسته ای آن بالا بالاها!
بر کنگره عرشت نشسته ای و لابد هزاران فرشته تقدیس گویتند!
آیا صدای من از دیواره های قصرهایت می گذرد!؟
آیا می شنوی!؟
صدای مرا می شنوی!؟ صداهامان به کنگره عرشت می رسد!؟
صدای گریه آن کودک گدای روی پل شیخ فضل الله را می شنوی!؟
ضجه ندای مادر سهراب را شنیدی آن هنگام که رستم خنجر را فرو کرد!؟
صدای ناله مسعود سعد سلمان را در کنج قلعه مرنج می شنیدی!؟
ندای کاوه بر علیه ضحاک را چطور!؟
این همه جنگ و سیل و زلزله و بلا و درد و غم و نفرت و خشم و کینه
و ادعا و فریب و ریا و ...
های این همه را می شنوی و دم نمی زنی!؟
های و های و های که عجب صبری خدا دارد ...
نکند تو نیز ما را مشتی خس و خاشاک می دانی؟!
مشتی فتنه گر! مشتی رند لات و لامذهب و مفسد!
امان از این همه درد!
های چشمهای بستۀ عدالت!
های گوشهای ناشنوای انصاف!
"یک"سال گذشت ...
نه! یک سال که نه! یک عمر!
های چشمه های پر شور حسادت!
های هوس های بی شرم و نگاه های سرد!
یک نفر اینجا دل تنگ است ...
های حد خشن جغرافیا!
های بعد بی روح و خشک زمان!
یک نفر اینجا با خودش فرسنگ ها فاصله دارد!
های گوش های کر فلک الافلاک!
های چراغ های خاموش تنهایی!
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند!
یک نفراینجا تنهاست ...
یک نفر اینجا ...
یک نفر ...
یک ...
...
*. بزن باران به نام هر چه خوبی است ...
*. دعایم کنید که هنوز امیدم ناامید نیست ...
*. این حرف های بالا را بگذارید به پای دیوانگی های یک دیوانه!
*. عکس مربوط است به مراسم هندوها در رود گنگ ...
*. اشتباه نکنید حالم خوب است ...
نوشته بود اگر دلت لرزید بدان که کسی اینجا محتاج دعاست!
نوشته بود در این شب آرزو کن!
بگذار برایش بنویسم که:
شب کدام آرزو رفیق!؟
آرزوهامان همه بر باد رفته است ...
آرزوهامان لگدماله قدرت این لاشگان کاسبکار دون شده است ...
از کدام آرزو بگویمت!؟
رفیق من!
دلم نمی تواند بلرزد! که ویرانه ایست عنکبوت زده ...
که من اکنون بر زبر این ویرانه فریاد می زنم ...
آرزویی ندارم! که نه! تنها آرزویم این است که این نعره های شب
من به گوش فلک برسد ...
آی خدایی که نشسته ای آن بالا بالاها!
بر کنگره عرشت نشسته ای و لابد هزاران فرشته تقدیس گویتند!
آیا صدای من از دیواره های قصرهایت می گذرد!؟
آیا می شنوی!؟
صدای مرا می شنوی!؟ صداهامان به کنگره عرشت می رسد!؟
صدای گریه آن کودک گدای روی پل شیخ فضل الله را می شنوی!؟
ضجه ندای مادر سهراب را شنیدی آن هنگام که رستم خنجر را فرو کرد!؟
صدای ناله مسعود سعد سلمان را در کنج قلعه مرنج می شنیدی!؟
ندای کاوه بر علیه ضحاک را چطور!؟
این همه جنگ و سیل و زلزله و بلا و درد و غم و نفرت و خشم و کینه
و ادعا و فریب و ریا و ...
های این همه را می شنوی و دم نمی زنی!؟
های و های و های که عجب صبری خدا دارد ...
نکند تو نیز ما را مشتی خس و خاشاک می دانی؟!
مشتی فتنه گر! مشتی رند لات و لامذهب و مفسد!
امان از این همه درد!
های چشمهای بستۀ عدالت!
های گوشهای ناشنوای انصاف!
"یک"سال گذشت ...
نه! یک سال که نه! یک عمر!
های چشمه های پر شور حسادت!
های هوس های بی شرم و نگاه های سرد!
یک نفر اینجا دل تنگ است ...
های حد خشن جغرافیا!
های بعد بی روح و خشک زمان!
یک نفر اینجا با خودش فرسنگ ها فاصله دارد!
های گوش های کر فلک الافلاک!
های چراغ های خاموش تنهایی!
یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند!
یک نفراینجا تنهاست ...
یک نفر اینجا ...
یک نفر ...
یک ...
...
*. بزن باران به نام هر چه خوبی است ...
*. دعایم کنید که هنوز امیدم ناامید نیست ...
*. این حرف های بالا را بگذارید به پای دیوانگی های یک دیوانه!
*. عکس مربوط است به مراسم هندوها در رود گنگ ...
*. اشتباه نکنید حالم خوب است ...
خوبی حال شما گر این است!
پاسخحذفبر بدیه ما بنال ای ابر زمان!
امشب را فقط آرزو کنیم بنشینیم و چشم ببندیم و فقط بگوییم
یکبار بر تمام دشتهای خیال پرواز کنیم و چقدر زیباست این همه بالا رفتن
بوی نا امیدی میاد از چی نا امید شدی
پاسخحذفگفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست....
پاسخحذفبه خود خود خودم:
پاسخحذفامشب هم ...
به امیر عزیز:
پاسخحذفاشتباه کردی رفیق
هنوز امیدم نامید نشده ...
به حسین عزیز:
پاسخحذفدقیقا موافقم ...
دعایم کنید که هنوز امیدم ناامید نیست ...
پاسخحذفشکر رفیق شکر
راستی مرسی که همیشه به یادمی رفیق شفیق
پاسخحذفنوایی می آید از درونت به آن سلام کن.
پاسخحذفمی دانی که تنها نیستی و تنهایی از آن خداست.
می دانی که او تو را دوست دارد.
و می دانی که تو را یاری می کند، پس تلاش کن و از این گذرها پله ای ساز برای رسید به او.
او می آید به زودی.
به سرکار خانوم فاطمه گرامی:
پاسخحذفخواهش ...
به مصطفی عزیز:
پاسخحذفبگو زودتر بیاید رفیق !
هوالخلاق
پاسخحذفچقدر جالبي رفيق ،
تو نيز بلند بلند فكر ميكني!!!
آنقدر بلند
كه مطمئنم صداي افكارت را تمام جهانيان
از طريق
شبكه ي ادراكات فراحسي(scn)
به خوبي ، واضح و صريح شنيده اند... .
وقتي بندگان مي شنوند ، بنده نواز قطعا خواهد شنيد... .
آري
سمع الله لمن حمده... .
هاي هاي هاي كه عجب صبري داري صابر!!!
صابر برازنده ي توست ،
صابر... .
آرام و خلاق و البته همچون خودت صابر زي ... .
ارادتمند : .......
با سلام خدمت شما
پاسخحذفبسیار زیبا بود
التماس دعا
یا حق
به ..::: :::... عزیز:
پاسخحذفخیلی ممنون
خیلی خیلی خیلی ...
به رستمی گرامی:
پاسخحذفسپاس از حضورتون ...
ببخشیدا ولی پست هات رفته به یه سمتی که ...
پاسخحذفحرف نزنم بهتره
ولی هی دارن بدتر میشن
بد میگی حالم داره بهتر میشه
گند بزنن اون...
پس بازم فقط حاضر
به سین جیم عزیز:
پاسخحذفتو ببخش رفیق اگه ناراحت شد از ان پست
می دونم می دونم اما چاره ام چیه!؟
باشد که حال ما به از این شود رفیق!
اصلا نظری ندارم!
پاسخحذفشاید زیادی سخت می گیرین!
کجای تاریخ رو می تونی نشون بدی و بگی اینجا فقط عدالت بوده و درستی؟
نمیشه که!
به نظر من این نیز بگذرد.
یه پست جدید می ذارم فردا! حتما سر بیزنین همه!
به سوسک سبز گرامی:
پاسخحذفهیچ دوره ای اما می دونین چرا دوران مغول رو مثلا ما فاجعه می دونیم چون خیلی دیگه گند زدن توش ...
چه دعایی کنمت بهتر از این،که:
پاسخحذفکه خدا پنجره ی باز اتاقت باشد.
سلام
خیال نکنین فقط خودتونین که به وبلاگ من سر میزنیدا!
پاسخحذفمنم اینجا میام اما جرات نطر گذاشتن ندارم.
سکوت......................
سلام
به امین گلاب عزیز:
پاسخحذفممنون رفیق
حضورت مایه امیده ...
سلام
پاسخحذفمن آرزو میکنم و میگم: کاش اونایی که بر مسند قدرتند هم مثل من وتو دیگران خس و خاشاک ودیوونه بودن......دل منم خیلی تنگه داداش در حد سر به بیابان گذاشتن!!!
به سرکار خانوم مهدیه گرامی:
پاسخحذفدل همه مان گرفته ...
هوا ابری است ...
بارانی شاید ...
نه بارانی باید ...
سلام صابر
پاسخحذفببین فکر می کنم داریم حال بقیه رو بهم میزنم شاید بهتر باشه سبک نوشتاری مون رو عوض کنیم.
بنده خدا ها یا فکر می کنن ما دیوونه شدیم یا شاید هم خودشون دیوونه شدن یا شاید هم همه دیوونه شدن.
بالاخره یکی باید این وظیفه مهم رو به عهده بگیره.
کی بهتر از من و تو.
لطفا در نقش خودت تجدید نظر کن. من نمی خوام تنهایی دیوونه باشم
خدا یه همکار دوونه درست حسابی می خوام باید اسمش هم صابر باشه.
منتظرم ها.
به مصطفی عزیز:
پاسخحذفمن که دیوونم !
هاهاها
هه هه هه ...!
پاسخحذفآفرین! خوشم اومد!
حالا اگه گفتین دوران مغول چیش بهتر بود؟
اینکه ایرانیاگند نزده بودن توش. مغول ها زحمتشو کشیده بودن.
درود
پاسخحذفحاضر
سلام صابر عزیز
پاسخحذفماه رجب و با کثافت سیاست عوض نکن
اخوی مواضب باش عدالت رو رعایت کنی و اگه نتونستی ظلم نکنی خدا رحمن ما شدید العقاب هم هست
انصاف داشته باش عزیز همین
به سرکار خانوم زینب گرامی:
پاسخحذفخیلی وقته فقط حاضرینا !
اما همین حضورتون هم مایه دلگرمیه ...
به تنهای عزیز:
پاسخحذفچرا همش فکر می کنین همه چی سیاسیه !؟
به سرکار خانوم سوسک سبز گرامی:
پاسخحذفموافق نیستم
هر چی سر ما میاد گند خودمونه
از ماست که بر ماست
از ما ...
سلام
پاسخحذفحوصله خوندن چیزایی که نوشتین رو نداشتم. فقط یه دو دقیقه ای هست که دارم به عکس این اقاهه نگاه می کنم.
حرفی ندارم.
خواستم باز بنویسم حاضر، دیدم نه این دفعه حاضرم نیستم!
به سرکار خانوم زینب گرامی:
پاسخحذفچی بگم ...
کاش فردا را کسي پنهان کند
پاسخحذفلحظه را در لحظه سرگردان کند
کاش ساعت را بميراند به بخواب
ماه را بر شاخه آويزان کند