مدت هاست به دنبال بهانه ای می گردم برای ادای دین به دوستان مهربان تر از برگ و دوستان جانی -چه ایهامی داره!- نشستن روز چهارشنبه دو هفته پیش در سر آخرین کلاس دوران کارشناسی این بهونه رو دستم داد اما حوادثی باعث شد تا نتونم بنویسم و همینطور این ننوشتن ها رو دلم سنگینی می کرد تا اینکه دیشب کامنت یکی از همین بهترین ها این بهونه رو داد به دستم که ادای دینی کنم بهش از ته دل ...
سین جیم
سجاد جدیدساز
-حقیقت نمی دونم چی بگم رفیق!
احتیاج به تعریف نداری!
تو یکی از منان منی!
می فهمی!؟ تو خود منی!-
فقط به احترامت یک دقیقه می ایستم
و بلند بلند میگم: هاهاهاهاهاهاهاها!
*. سجاد جدیدساز از اون دسته رفقاییه که درسته سن رفاقتمون به سه سالم نمی ره اما عمقش زیاده! ریشه داره! از اون دسته رفقای شادی و خاصه غم! از اون دسته رفقایی که تو رو برا خودت می خواد! نه برا خنده هات حتی برا غمات!
یکی از زیباییهای دوستی ما هم اینه که در عین اینکه به لحاظ اعتقادات سیاسی شاید در دو طرف طیف باشیم و کلا دیدگاهامون در تضاد باشه اما رفیقیم! رفیق! از اون دست رفاقتهایی که فراتر از این نگاه هاست!
*. چون اجازه نداشتم از سین جیم گرامی عکسی بذارم در نتیجه خب از عکسی استفاده کردم که شناسایی نشه! هاهاها
*. از دوستان تقاضا دارم تا اگه یادگاری ای می خواهند بگذارند برای سجاد اینجا بنویسند ...
*. برای اینکه کمی هم شاد بشین کامنت های من و مصطفی رو در پست قبل براتون میارم جالبه! کاملشو برید بخونین از اینجا:
- سجاد: حالم رو به هم زدی! نمی خواستم نظر بدم! ولی فقط خواستم بگم که دیگه نمیام! بدرود تا ابد!
- من: رفیق ناراحت نباش! جاش یه بار دیگه متنو بخون چون جوابت ربطی به این پست نداشت !!!
- مصطفی: ای بابا خدا بگم چی کارت کنه صابر خدا سوسکت کنه! این رو در دفاع از حقوق شهروندی سین. جیم گفتم! خدا به همه ی ما صبر بده! به من یکمی پول هم بده. ولی به شما ها نه میرید معتاد می شین خودتون رو هم بد بخت می کنین.
- من: آقا مگه من چیزی گفتم فقط اوصیه به قرائت مجدد! نه دقت نکردی اوصیه! در ضمن خدا به شما پول بده به ما اصلا هیچی نده ما راضی ایم ...
- مصطفی: اوصیکم به کار و تلاش فی امرکم! تا شاید پولدار شوید!
- من: یا سین جیم! اوصیک بجهد فی امرک! لعلک فلوس موجود !
- مصطفی: یا ایهاالسین . جین! و ان کان فی بینک و بین صابر مسائلاٌ مجهوله او مشکلاهٌ معدوده، لا تبتغی ولا تجادلوه! اعلم ان صابراً لا شی موجود فی مخه و لا فکراٌ فی ذهنه! و لا تحزن فان الله کان رئوفاً رحیما.
- من: و اذ قال مصطفی انت (یا صابر!) احمق و بی مخ! صابر ما انزلنا علیک المصطفی لتشقی! ان هذا المصطفی شقی و هو جری! و اذ نادا للمصطفی هوی ! انت افهم!؟ و قال لک یا صابر بگذر! و اذا خاطبهم المصطفی قال هاهاها!!!
- مصطفی: لا تفرح یا صابر! انت معلوم الحال و مجهول العقل! فان قالت ها ها ها انی اقول لک زهر مار!!!
- من: هاهاها!
- سین جیم: ان بینی و بین صابر هیچ مشکل و لا مجادله!
و این داستان ادامه دارد (!؟) ...
*. عکس مربوط به سفر مشهده با بچه های دانشگاه از شاهکارهای مصطفی
یکی از زیباییهای دوستی ما هم اینه که در عین اینکه به لحاظ اعتقادات سیاسی شاید در دو طرف طیف باشیم و کلا دیدگاهامون در تضاد باشه اما رفیقیم! رفیق! از اون دست رفاقتهایی که فراتر از این نگاه هاست!
*. چون اجازه نداشتم از سین جیم گرامی عکسی بذارم در نتیجه خب از عکسی استفاده کردم که شناسایی نشه! هاهاها
*. از دوستان تقاضا دارم تا اگه یادگاری ای می خواهند بگذارند برای سجاد اینجا بنویسند ...
*. برای اینکه کمی هم شاد بشین کامنت های من و مصطفی رو در پست قبل براتون میارم جالبه! کاملشو برید بخونین از اینجا:
- سجاد: حالم رو به هم زدی! نمی خواستم نظر بدم! ولی فقط خواستم بگم که دیگه نمیام! بدرود تا ابد!
- من: رفیق ناراحت نباش! جاش یه بار دیگه متنو بخون چون جوابت ربطی به این پست نداشت !!!
- مصطفی: ای بابا خدا بگم چی کارت کنه صابر خدا سوسکت کنه! این رو در دفاع از حقوق شهروندی سین. جیم گفتم! خدا به همه ی ما صبر بده! به من یکمی پول هم بده. ولی به شما ها نه میرید معتاد می شین خودتون رو هم بد بخت می کنین.
- من: آقا مگه من چیزی گفتم فقط اوصیه به قرائت مجدد! نه دقت نکردی اوصیه! در ضمن خدا به شما پول بده به ما اصلا هیچی نده ما راضی ایم ...
- مصطفی: اوصیکم به کار و تلاش فی امرکم! تا شاید پولدار شوید!
- من: یا سین جیم! اوصیک بجهد فی امرک! لعلک فلوس موجود !
- مصطفی: یا ایهاالسین . جین! و ان کان فی بینک و بین صابر مسائلاٌ مجهوله او مشکلاهٌ معدوده، لا تبتغی ولا تجادلوه! اعلم ان صابراً لا شی موجود فی مخه و لا فکراٌ فی ذهنه! و لا تحزن فان الله کان رئوفاً رحیما.
- من: و اذ قال مصطفی انت (یا صابر!) احمق و بی مخ! صابر ما انزلنا علیک المصطفی لتشقی! ان هذا المصطفی شقی و هو جری! و اذ نادا للمصطفی هوی ! انت افهم!؟ و قال لک یا صابر بگذر! و اذا خاطبهم المصطفی قال هاهاها!!!
- مصطفی: لا تفرح یا صابر! انت معلوم الحال و مجهول العقل! فان قالت ها ها ها انی اقول لک زهر مار!!!
- من: هاهاها!
- سین جیم: ان بینی و بین صابر هیچ مشکل و لا مجادله!
و این داستان ادامه دارد (!؟) ...
*. عکس مربوط به سفر مشهده با بچه های دانشگاه از شاهکارهای مصطفی
:)
پاسخحذفعکس که اصلا قابل شناسایی نیست
جدی از اونجایی که اسمش رو نوشتی فهمیدم جون خودم
سجادم که نیازی به معرفی نداره هر چند یدونس تو همچی
از دست تو و مصطفی هم دلدرد گرفتم انقدر خندییدم
جای حسین زحمت خالی بود
به امیر عزیز:
پاسخحذفممنون رفیق !
آره خب از قصد کاری کردم که شناسایی نشه ...
هاهاها
یا ایها صابر :
پاسخحذفاه اصلا حال حوصله عربی گفتن ندارم.
ببینید بچه های خوبی باشید، با هم دعوا هم نکنید.
اگه خواستید دعوا کنید حداقل ما رو هم دعوت کنید بیایم به هتون بخندیم.
بگذریم.
ببین سین جین یا جین سین یا هر ... دیگه ای که هستی اصلا من حال می کنم بگم غین گاف این خیلی با حال تره.
ببین غین گاف اگه حال و حوصله بحث کردن داری بگم و گر نه من خیلی دوست ندارم وارد بحث های سیاسی بشم. برای همین صبر می کنم تا جواب تو (غین گاف) و صابر توی همین جا گذاشته بشه تا من بیام و نظرم رو بگم.
البته می دونم آخرش من مقصر می شم.
هم میشم بسیجی باتوم به دست هم میشم اغتشاشگر بی دین.
الحمد لالله که هم از این ور اولیم هم از اون ور.
خدایا شکر.
به مصطفی عزیز:
پاسخحذفد خوبه خودتم میدونی باتومی! گاز فلفل! هاهاها
در ضمن اصلا حالا که اینجوری شد من و سجاد (همون غین گاف تو!) بحث نمی کنیم تا چشتم درآد !!!! هاهاها
در ضمن از همه دوستان باز هم در خواست دارم که اگه یادگاری ای در این فضای مجازی برا سجاد می خوان بنویسن دریغ نکنن!
پاسخحذفغین گاف عزیز... سلام...
پاسخحذفدوستت دارم من نیز.
مجوز مشهد اومدن رو که به ما ندادند (خدا از زمین...)
وقتی عکس و که دیدم یاد گذشته های نه جندان دور افتادم...
به صنوبر عزیز:
پاسخحذفممنون که سر زدی
هوالخلاق
پاسخحذفمنتظر يادگاري من باش !!!
فعلا ديروقته.
تا فردا منتظر زي ... .
ارادتمند : a min) amin)
به امین عزیز:
پاسخحذفمنتظریم ...
هوالخلاق
پاسخحذفجلسه توي سلف!
شعار فوق العاده ي :
يا با ما همكاري ميكنيد ، يا خودمون با خودمون همكاري مي كنيم!!!
انجمن اسلامي
نهاد رهبري
ترس از اينكه بالا رو نگاه كني و شناسايي بشي !
خانه ي نوانديشان
كانون نوانديشان
شعار : مهم نيست چه ... .
نمايشگاه كتاب هاي دست دوم و تحقق شعار بالا!
و باز هم
شعار : گوهر شناس و طراح جواهر !
مكعب روبيك
سيميا
ارشد
گرده همايي مشهد! و
بيدار شدن با نواي خاطره انگيز و لرزه برانگيز:
هي هي هه هه هه هي ، هاي هاي ها ها ها هاي ...
نتايج ارشد!! و عبارت " هرگز " و ... .
استرسي به نام دكتر جعفري!
مهندس جديدساز
آخرين كلاس با هم بودن
و .
سرخط... .
اينارو نوشتم تا يه روزي بخونيم و يادي از خاطره هاي ثبت شده
توي ضمير خودآگاه و ناخودآگاهمون كنيم.
چه جالب خواهد شد آنروز... .
آرام و خلاق والبته همچون مشعل روشنگر زي ... .
ارادتمند : اگه لايق باشم ، دوست سجاد جديدساز :
حميدرضا مرآتي ( a min )
بابا خاطره.
پاسخحذفبا خاطرات ولی در حال زی
حال می کنید قبل از اینکه صابر جواب بده من کامنت میذارم به این می گن blogspot خودش جواب همه رو میده اصلا لازم نیست سر بزنید.
پاسخحذفبه امین عزیز:
پاسخحذفمحشر بود ...
نه جون من اختلاف زمانی رو دارید باهم فقط یک دقیقه بیشتر فاصله ندارن.
پاسخحذفتلاش الکی نکنید با گودر این کار رو نکردم.
به مصطفی عزیز:
پاسخحذفما کلا با در کنار شما بودن حال می کنیم ...
به صابر عزیز :
پاسخحذفخیلی کندی عزیز.
باز به صابر عزیز :
پاسخحذفتو فقط refresh رو بزن، بی خیال.
الان که فکر می کنم می بینم که سجاد و خیلی دوست دارم
پاسخحذفکاش قدر بدونم