از صبح تا به حال دارم به قلمم مستبدانه دستور می دهم که بنویسد!
بنویسد از این روز! از شما چه پنهان شکنجه اش هم کردم!
سرش را تراشیدم! نوکش را شکستم! به این ور و آن ور پرتش کردم!
التماسش کردم! زدمش! دست سرش کشیدم! ... نشد که نشد!
خسته شدم ازش! باید خودم دست به کار می شدم! قلم است بنده خدا!
مسئولیت دارد! به نامش قسم می خورند! سخت است برایش بی خود
و بی جهت عنانش را به دست من دهد آن هم برای نوشتن از مرد!
در همان بحبوحه شکنجه هایش حرفش را زد! داشتم برایش از مردی
می گفتم: از استواری، غرور، از قدرت! ناگهان به حرف آمد و فریاد زد!
بیتی از خودم را تحویل خودم داد:
«مرد نیستی که بگویمت این بار/بی خود که مرد هم قافیه درد نیست!»
-چقدر سخت است که کسی حرف و سخن خود آدمی را در شرایطی
سخت تحویل خود آدم دهد!- عصبانی بودم زدمش! تحقیرش کردم! ...
اما حالا که آرام شده ام می بینم حق دارد!
من کجا و نوشتن از مردی کجا!؟
های خدا!
درد بر من ریز و درمانش مکن!
می خواهم مرد شوم ...
*. پدر همیشه نماد قدرت است! در هر دورانی از زندگی به گونه ای و به شکلی و به وسیله فهمی: در دوران کودکی قدرتش در بازوانش است! وقتی با تو کشتی می گیرد و یا حتی وقتی گوشت و نخود و لوبیای آبگوشت را می کوبد! در دوران نوجوانی نماد غرور است! نماد حمایت! در دوران جوانی قدرتش را در ثبات فکری اش می بینی و در تمامی دردها و رنج هایی که برای تو می کشد و کشیده است و نقطه اشتراک همه آنها این است که پدر همیشه نماد است! یک اسطوره ابدی!
*. اگر می خواهید بدانید که پدر چیست و عظمتش در چیست حتما اینجا را سر بزنید
ضمنا پیشنهاد می کنم این دو نوشته را هم از دست ندهید (+) و (+)
از همینجا هم این روز رو به دو پدر عزیز تبریک می گویم: مجید و رضا
*. پدران بر سه گونه اند: بعضی پدران پروسه پدر شدنشان بی خود است، در لذتی پوچ و هم خوابگی با زنی (مادری!) به ناگاه پدر می شوند و فقط تا آخر عمر این نام را یدک می شکند، اینها در واقعپدر نیستند! جنایتکارن! مصداق بارز این شعر فروغ که «پدر آن شب جنایت کرده ای شاید نمی دانی به دنیایم هدایت کرده ای شاید نمی دانی!» بعضی پدران نه نطفه ای را در بدنی شکل داده اند و نه کالبد انسانی را شکل داده اند بلکه پدران معنویند و اما بعضی پدرها در فرزندشان نیز نطفه ای را شکل می دهند! نطفه تفکر، نطفه آگاهی، نطفه مردانگی و اینان پدرند! پدر! و پدر من نیز از همین قماش پدرانی است که در من جوانه زد، مرا رشد داد و من میراث دار این ارث پدرم -آگاهی!-
*. ...
جایی یک پدر نوشته بود:
پاسخحذف" همیشه به مهربان می گویم، که نمیدانم چرا از فردای روزی که عنوانت می شود «مرد ِ خانه» تمام تعاریف هستی نسبت به تو عوض می شود. دیگر نباید مضطرب باشی، دیگر نباید تکیه کنی چون خود تکیه گاهی، حتی دیگر نباید از سوسک بترسی و صدها دیگر ِ دیگر! هرچه التماس کنی که به خدا، من همان جوان ِ بیست و چند ساله ی دیروزم، گوش زمانه کر می شود انگار..."
و روزی که عنوان "پدر" را هدیه می دهند به همین مردِ خانه،روزگار روزگار دیگری می شود. بار امانت و مسئولیت بر بند بند وجود "پدر" سنگینی می کند.
هیچی!
پاسخحذفحاضر
بازم عیدتون مبارک
ابتذال واژه ها
پاسخحذفدر بیان بزرگی
به نقطگی عزیز:
پاسخحذفباید جالب باشه ...
پدر .....پدر .....بنطرم عطمت پدر در واژه ها نمی گنجد......پدرانی که .....بهتره بگم پدران اسمانی که جاشان بین ما خالیست.....انها که با عملشان فرزندان این اب وخاک را تربیت کردندند.....یادشان گرامی
پاسخحذفبه یاشار عزیز:
پاسخحذفجاشون خالیه
آره
همیشه بین پدر ها و پسر هاشون وقتی به سن جوونی می رسن یه حیایی وجود داره. یعنی اگه مادر همش قربون صدقه جوونش می ره ولی پدر اینجوری نیست.
پاسخحذفهمین فقط می خواستم بگم حس خیلی جالبیه و قابل تامل
به حسین رحمانی عزیز:
پاسخحذفآره جالبه
واقعا جالبه
هوالخلاق
پاسخحذفدارم به اين موضوع فكر ميكنم كه
چه چيزي باعث ميشه
يه نفر حاضر بشه
اين همه مسئوليت رو قبول كنه؟!
مسئوليت هاي بزرگي كه در راس اونها
مسئوليت تربيت يه آدمه...
نا خودآگاه اين بيت توي ذهنم رژه رفت:
آسمان بار امانت نتوانست كشيد
قرعه ي فال به نام پدر و مادر ديوانه زدند!!
نميدونم ولي ميدونم كه با حساب سود و زياني كه
توي اقتصاد مهندسي به ما ياد دادند
اصلا منطقي نيست!!!
به قول خودتون:
بشوي اوراق اگر همدرس مايي
كه علم عشق در دفتر نباشد...
بله فكر ميكنم
قبول كردن اين مسئوليت و البته مسئوليت قبل از اون
فقط و فقط با علم عشق توجيه پذيره!
مسئوليت پذير زي ... .
ارادتمند : a min ) amin )
چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست
پاسخحذفتا درد عاشقی نچشد مرد مرد نیست
بی شک پدرانمان عاشقند که مرد شده اند.
از مرد و پدر نوشتن واسه من که خیلی سخت بود.اینجا هم به همین بسنده می کنم.
به محمد صالح عزیز:
پاسخحذفچقدر ریزبیانه گفته ...
به امیر عزیز:
پاسخحذفآره واقعا
به امین عزیز:
پاسخحذفآره
حسابش با این علم عدد بین مصلحت اندیش قابل محاسبه نیست ...
به سعید عزیز:
پاسخحذفواقعا سخته سخت سخت سخت ...
این زیباترین پست پدرناکی بود که خواندم!
پاسخحذفبه کلک شید گرامی:
پاسخحذفوقتی عظمت در نگاهتان باشد این تحفه ناچیز را هم زیبا می بینید ...
سلام
پاسخحذفسه حرف است و دنیا دنیا دوست داشتن دارد در خودش.
پ/ د/ ر
که باید به هم چسباند و خواند "بابا"
********
با تاخیر ...عیدتان مبارک