این پست عکس ندارد!
پی نکته هایی بر پست قبلی:
با توجه به کامنت ها و بازخوردهایی که از پست قبلی این بلاگ -که به قول ظریفی جنجالی بود!- لازم دانستم تا نکتی -نکت جمع مکسر نکته هاست!- هر چند کوتاه اما ضروری را ذکر کنم:
اول اینکه موضوع اصلی اون پست نوع ادبیات و رفتارها بود! ادبیاتی که به فیلم های فارسی دهه پنجاه -خاصه فیلم های معروف به کلاه مخملیها و اون مستی ها و عربده کشی ها و فحش ها و کل کل هاش- بیشتر شبیه بود تا به ادبیات مردان سیاسی این تمدن 2500 ساله! که این روزها متاسفانه ادبیات سیاسی کشورمون داره سخیف میشه -تاکید می کنم سخیف!- بحث منم سر این قضیه است! این قضیه ای که نه جناحی است و نه حتی سیاسی که ریشه ای صد در صد فرهنگی داره! برخی دوستان به اشتباه فکر کردند پست قبل، پستی سیاسی و حتی جناحی بود که لازم است توضیح دهم دغدغه پست قبل فرهنگی بود!
حالا اگر کسی بر سر وجود و پیدایش این پدیده شوم -که بر اساس آنچه که من می دانم از زمان فاجار تا الان بوده و متاسفانه رشد روزافزون و نمایی ای داشته- در ادبیات سیاسی و فراتر از آن در فرهنگ سیاسی کشورمان بحث دارد از این مقال جداست.
و اما دومین نکته اینکه عده ای حرف های من رو در اون پست توهین آمیز خوانده بودن! لازم می دونم که توضیح بدم که تمامی دیالوگ ها عینا از حوادث نشات گرفته -حتی لفظ و واژه سخیفه پفیوز!- که من راوی این داستان بودم
عده ای سریعا قضیه رو -به اشتباه- جناحی دیدند و در تحلیلشون ارائه کردند که شماها که قانون رو رعایت نمی کنین و چه و چه، چرا حرف می زنین که این تحلیل و بعضا اتهام(!) -حتی اگر درست باشد!- باز هم تنها توجیهی است بر صورت مساله و بعضا تغیر و رد شدن از صورت مساله که اثبات شی نفی ما ادا نمی کند! -یعنی تلاش و حتی اثبات این قضیه که سوال کننده فردی قانون شکن، بی شعور، هتاک و ... است بازهم نفی وجود صورت مساله را نمی کند!-
و اما سومین نکته اینکه اشخاصی تذکر داده بودند که ایراد نگیرید و هدف شما ایراد گرفتن شده و یا دوستی تذکر داد که ایرادات رو نباید تابلو کرد و باید تلاش کنیم برا رفعش و سیاه نمایی نکنیم و اینکه خب شما بودین تو مجلس چه می کردین و ...
خدمت این دوستان باید عارض شوم که:
اولا اگر از من خواسته هم بشه -فکرشو بکنین! هاهاها!- که به مجلس برم وقتی بدونم که نمی تونم نمی رم!
دوما اینکه چرا ایراد نگیریم!؟ به قول عزیزی در کامنت ها حق داریم که ایراد بگیریم! مجلس خانه ملت است!
سوما اینکه گاهی واقعیت ها تلخه، سیاهه! من سیاه نمایی نکردم که واقعیت این قضیه فرهنگی سیاهه! قبول دارم که هر واقعیتی رو نباید گفت! ظریفی به درست اشاره کرد که تابلو کردن تلخی ها گاهی هم اثرات منفی داره! قبول دارم اما کمی هم به این مساله فکر کنیم که نگارنده پست قبلی کمی -تاکید می کنم کمی- صاحب اندکی شعور است و فکر کرده! لازم دانستم تاکید کنم که برای بسیاری از پست های بلاگم -البته نه همه آنها- وقت زیادی می گذارم -همین پست را تقریبا دو ساعت و سی و هفت دقیقه تا به الان وقت گذاشتم!- و اعلام می کنم که کاملا در نوشتن پست قبلی حساب سود و زیان کردم و پست را آپ کردم ...
و در آخر اینکه از تمامی عزیزانی که در پست قبل کامنت گذاشتن خاصه نه چندان غریبه گرامی، طاهای گرامی و سین جیم عزیز که حرف هایشان را صریح و بی پرده ابراز کردند و نیز از رضای عزیز که دقایقی از وقت گرانبهایش را برای نقد با صراحت آنچه که نوشته بودم گذاشت قلبا و کتبا تشکر می کنم که نمی دانید وقتی می آیید و بی پرده و صریح می نویسید چقد خوشحال می شوم!
*. مدت هاست به دنبال زمانی و فرصتی هستم برای نوشتن درباره بسیاری مسایل، عاجزانه خواهش می کنم دعا کنید زمانش و فرصتش در همین چند وقته ایجاد شود که نگرانم که تاریخ مصرف این دغدغه هایم تمام شود و بسوزند! دغدغه هایی چون:
- مسئولیت نوشتن در محیطی به مختصات بلاگ
- دوستی، عشق و مسئولیت عاشق و معشوق
- حاشیه های پر رنگ تر از متن و فرهنگ حواشی گری ما ایرانی ها
- معرفی و به گزینه های کتابهای این دوران
- امور خیریه: ترحم یا وظیفه!؟
- نوشتن برای خود یا مخاطب!؟
- ...
*. برچسب «تلنگری به خودم» برچسب جدیدی است! پست هایی با این برچسب برای تلنگر زدن به خودم نوشته می شوند! اولین تلنگر به خودم و دلیل اصلی برای این پست این بود که بدانم که چقدر مخاطبان فهیمی دارم و فکر کنم به مسئولیت نوشتن!
*. این پست بالاخره بعد از 3 ساعت و 43 دقیقه آپ شد!
سلام
پاسخحذفیک/ عید مبارک
دو/ به نظرم پست قبلی خیلی خلاقانه بود
سه/ برچسب جدید «تلنگر ...» خیلی خوب و سازنده است
اصلا با تلنگر خیلی حال می کنم
چهار/ برای نوشتن در مورد دغدغه هایت، برای این که زمان بسازی برای خودت، برای اینکه مخاطب دغدغه هایت باشیم، همین جا، در همین نزدیکی، همین لحظه دعا کردم!
صدایش رسید؟!!
به نقطگی عزیز:
پاسخحذفمی دونی حضورت اینجا چقدر خوشحالم می کنه!؟
می دونی چقدر حال م کنم از وجودت؟!
صداش رسید ....
سلام خدمت صابر عزیزم......خوشحالم که همچین دوستایی دارم که متفکرند ودغدغه دارند و دنبال این دغدغه ها می روند......ازاد اندیش و خلاق زی........عیدتم مبارک........برچسبتم زیبا بود....زی
پاسخحذفبه یاشار عزیز:
پاسخحذفممنون تو ام
در محضر رفقای به عظمت خودت تلمذ کردم ...
سلام
پاسخحذففعلاً فقط اومدم« میلاد مولود کعبه رو تبریک بگم»
و البته روز پدر رو هم از همین جا به پدران عزیز تبریک می گم.
تا بعد
سلام؛
پاسخحذفعیدتون مبارک...
شما دیگر هیچ فرصتی ندارد. دستهاتون رو بذارید رو سرتون از مخفیگاهتون بیایید بیرون!!!
همه چیز تموم شد آقا صابر...
یکی از لباس شخصی ها
سلام عیدت مبارک
پاسخحذفانشالله که بتونی دقدقه هات رو بنویسی
پای لباس شخصیام که باز شد بسم الله
به نه چندان غریبه گرامی:
پاسخحذفسپاس
به لباس شخصیهای نه عزیز و نه گرامی!:
پاسخحذف...
هاهاها
به امیر عزیز:
پاسخحذفممنون از تو
در ضمن هاهاها
سلام
پاسخحذفاولا عید همه دوستاران علی مبارک (که این عید برای یک عده گران و سخت و عذاب آوره(چقدر برای یه عده ولایت علی سخت بود (البته هر کسی هم لیاقت پذیرفتن اون ولایت رو نداشت (نمی دونم اگه اون موقع بودیم ما جزو کدوم دسته بودیم))))
دوما اینکه دستت درد نکنه که انقدر وقت میزاری برای هر پست (ای بابا! این همه وقت میزاری و ...! :) شوخی کردم)
سوما اینکه ما هم گوشامون دراز، پشت گوشامون مخملی
چهارما اینکه بعدا حرفامو کامل تر میزارم
علی الحساب اومدم که زودتر اون سه تا نکته رو بگم تا بعد
به سین جیم عزیز:
پاسخحذفچقدر پرانتز گذاشتی !
پیش ما بیا ...
سلام
پاسخحذفعیدتون مبارک
موفق باشین و پر تلاش
سلام به همگی
پاسخحذفعید رو تبریک میگم .....اول به همه، بعد به همه آقایون جمع....بعد از همه مهمتر به پدرهای بزرگوارتون
بلند همت و پیروز باشید
در پناه حق
خب من که نمیدونم باید چی بگم
پاسخحذفمیگم عیدتون مبارک
روزتونم مبارک!
در ضمن عیدی هم میخوایممممم!
به سرکار خانوم ابراهیمی:
پاسخحذفممنون
عید شما هم مبارک
به سرکار خانوم هزار انتظار گرامی:
پاسخحذفسپاس روز پدر بر پدر شما هم مبارک
به خودم عزیز:
پاسخحذفعید شما هم مبارک
سلام عیدتون مبارک....
پاسخحذف