۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه

عکس نوشت - 16: تگرگ ...


تگرگ می بارد ...
گویی عرش خدا نیز یخ زده است !



۷ نظر:

  1. "ای شمع! با تمام وجودت بیا بسوز."

    ...


    "آسمان روزگارت را کسی نشناخته است
    گاه گاهی افتابی، لحظه ای بارانی است"

    پاسخحذف
  2. به زادچهر گرامی:

    گاهی هم قیرگون البته !

    پاسخحذف
  3. وقتی بارون می باره...
    موقع عشقبازی خدا با بنده هاس...

    "وقتی بارون می باره رو غبار جاده ها...
    وقتی هر خاطره ای تو رو یادم میاره...وقتی توی آینه خودمو گم میکنم...می دونم که لحظه هام رنگ آبی نداره...
    تازه احساس می کنم...
    تازه احساس می کنم...که چشام بارونیه...
    پشت این پنجره ها داره بارون می باره..."

    دکلمه ی آخر از پرویز پرستویی-آلبوم دوستت دارم/مرحوم ناصر عبداللهی...
    آهنگ پشت این پنجره ها!

    مسعودم...
    یا علی!

    پاسخحذف
  4. کاش خدایی می بود
    سلام . . .

    پاسخحذف
  5. اینا که اسمش تگرگ قند سابیده شده سر زمین خدا داره شاد باش میده با رحمتش پس شاد باش و سردیش رو نگیر :)
    مناسبتم نداره خدای ما مهربون

    پاسخحذف
  6. سلام

    بارون رو ديدم...زيبا بود اما كوتاه...

    نمي دونم چرا آسمون دلش نمي خواد سير بباره انگار خجالت مي كشه...

    پاسخحذف
  7. مينيمال زيبايي بود و خيلي دوسش داشتم

    اما به گمانم عرش خدا خيلي سرد نيست . آخه تگرگ هم كه از اولش اينطوري نيست وقتي به زمين نزديك ميشه و سرد ميشه يخ مي زنه و تگرگ ميشه بايد فكري به حال خودمون كنيم يه جاي كار مي لنگه!!!!

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !