فکر می کنم که اگر مثل بادبادک بروی بالا آن هم بوسیله ی خودم در این تنهایی و درد،در این دل تنگی...بادبادک حرف مرا می داند و نخ را پاره نمی کند و از آن بالا فقط به من نگاه...
اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم: اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!
بقیه گزینه ها رو هم نمی گم ! دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !
فکیف الطریق الی المعرفه الحق؟
پاسخحذففقال:"هجر النفس"
با سلام
پاسخحذفانتخاب تصاویرتان بی نظیر است
و مطالبتان زیبا
متشکر
ارغوان! شاخه هموخون جدامانده ی من!!!
پاسخحذفآسمان تو چه رنگ است امروز؟
...
به قول یه عزیزی: بگذریم!
ای بابا
به حسین عزیزم :
پاسخحذفپاگیر همین نفسم رفیق
هوا م یخوام باسه پرواز
به رستمی گرامی:
سپاس
به زادچهر گرامی:
باید گذاشت و گذشت ...
به جز ازگرفتن نباید انتظاری از دل داشت مثل اینکه شادی امثال صبر از مد افتاده !
پاسخحذففکر می کنم که اگر مثل بادبادک بروی بالا آن هم بوسیله ی خودم در این تنهایی و درد،در این دل تنگی...بادبادک حرف مرا می داند و نخ را پاره نمی کند و از آن بالا فقط به من نگاه...
پاسخحذفپستت کوتاه بود...ولی مختصر و مفید...
موید باشی...!
ابرهای همه عالم شب و روز
پاسخحذفدر دلم می گریند