۱۳۸۹ دی ۲۵, شنبه

عکس نوشت - 20: بیا ذوب کن در کف دست من جسم نورانی عشق را!




خدا در خسوف است و ابلیس تابان 
چراغی بر افروز تا من خدا را ببینم 


درین قحط سال دمشقی - استاد شفیعی کدکنی 



×. اول عنوانش این بود: و انسانیتی که میمیرد!

۶ نظر:

  1. دستت میسوزه رفیق!
    طاقتش رو داری؟؟؟

    پاسخحذف
  2. اما هنوز فرصتی هست
    خسوف کامل نشده

    پاسخحذف
  3. آپ شود دیده شود!

    بلکه پسندیده شود!

    پاسخحذف
  4. خورشید خانوم دوباره باز بیرون بیا
    حجاب ماهو پس بزن ، میون آسمون بیا

    اصلنم شعر مال کسی نیست ، هیشکیم نخوندتش ، مال خود خود خود...ه!

    هوس کردم!
    دست این بنده خدا رو نه...کسوف و خسوف دیدنو!

    زیبا بود...
    موید و سربلند!

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !