استفاده از آمار و ارقام برای رصد وضعیت فعلی و نیز قیاس بین دوره های متفاوتی از یک موضوع و پدیده بسیار پر کاربرد است. اما مساله مهم این است که گاهی دچار دام توهم آماری می شویم. فرض کنید آمارهای زیر درباره یک بیمار که تب شدیدی دارد اعلام شود:
- درجه تب با شیب زیادی پایین می آید
- ضربان قلب رفته رفته به سمت نرمال شدن پیش می رود
- میزان تعرق شدید بدن متوقف شده
- لرزش های شدید بدن به پایان رسیده است
با خواندن این آمار این طور به نظر می رسد حال بیمار رو به بهبودی است، در حالیکه بیمار مورد نظر مرده است!
به همین سادگی دچار توهم آماری می شویم ....
×. عکس مربوط به یکی از کشته شدگان سقوط (فرود اضطراری!) هواپیمای ارومیه است یکی از همان هایی که وزیر راه -چه نام بزرگی است بر قامت این مرد حقیر- گفته است آمارشان کم است و ناچیز! (+)
تو یه فرآیند تصادفی، مستقل از نوع توزیع فرآیند، فاصله زمانی بین دو رکورد از توزیع ارلنگ پیروی میکنه....
پاسخحذفمیدونی، فقط مشکل پارامتر های اون توزیع ارلنگه.... نه فرآیند تصادفی!
به علا عزیز:
پاسخحذفعالی بود
شاخص ها مهمن
من چیز زیادی از آمار نمی دونم...ولی می دونم که آمار دروغ نمی گه...
پاسخحذف...
...
...
ولی با آمار خوب می شه دروغ گفت...
دلم کباب شد برای این نی نی ناز و دوست داشتنی...
وزیر راه...!...هِه!
همون که باعث شد همه بگن...
"تو که مدرک دکتراتم چیزیه..."البته شاعرش رو اصلا قبول ندارم ولی خب روایته از حضرت علی (ع)(نقل به مضمون):نگاه نکن طرف کیه ببین داره چی میگه!
پایان نامه ی بعضیارو بدون اینکه خود طرف توی جلسه و ارائه دفائیه حضور داشته باشه با نمره بالا...پاس کرده...
اینجا ایرانه...شیری که سی ساله گربه شده...
کار مردم بیچارش خستگی ، ناله و گریه شده...
شعر نبود همینجوری اومد...چی بگم!
چی دارم که بگم...
شاید موید باشین!
جای بحث تو بلاگ نیست
پاسخحذفاما خب به مسعود باید بهت بگم این ک تو بهش میگی شیر من بهش میگم ققنوس سی سال پیش دوباره ازتخم آتیش خودش در اومدمسعود جان ی بار دیگه حرفاتروبخون داری راجعبه مملکت حرف میزنی نه ...
بگزرییم....
هزار تا حرف دم دهنم اومدکه خب یا تکراری یا خارج از موضوع ! پست تاسف آور و حرف داریه اما توش به یه چیزایی توجه نشده !
"آمار"!!!
پاسخحذف...
امیر عزیز؛
پاسخحذفمن به اینکه تو چه اسمی روش میذاری اصلا معترض نیستم ، خوبه که براش احترام قائلی و البته اینکه تفاوت ایران و ... رو بهم تذکر دادی...
حرفامو بار دیگه خوندم...
راجع به شیر و گربه هم باید بگم:
دانشگاه تهران قرار بود برای پزشکاشون تئاتر اجرا کنیم...یک نقال خوشصدا و پر ابهت آورده بودند اون گفت "سی سالی هست که به خودمون می گیم گربه...ما شیریم...ما رو ضعیف کردن بهمون می گن گربه" متاسفانه اسمشو یادم نیست...ولی عین جمله شه...
راجع به مدرک و دفائیه و اینا که خود طرف تو اخبار مصاحبه شد باهاش و از همین دلایلی که برای این مورد آورد ، جواب داد یعنی من قانع نشدم...
نمیدونم شاید یا به عبارتی حتما اینبار هم:
من درحد اظهار نظر نبودم...!
ولی یک تئاتری همیشه می گه:
بمون ، بساز و بگو!
شاید طرز بیان تند بوده و یا درست نبوده...که به دلیل عصبانیت از وقایع و این روزگاره(نمونش کچلیم)...
در کل برای تو و هم صابر بهترین ها رو آرزو می کنم!
ای بابا...
پاسخحذفای بابا...
سکوت به همراه تلخ ترین لبخندها
...
آمدم اینجا دو سه خطی بنویسم دیدم دعوای عقدتیه که خوب من اینجورمواقع سکوت می کنم ببینم تهش چیمی خواد بشه. گرچه پیش بینی هم می شه کرد
پاسخحذفاین حرفها جگر گوشه میشه برای اون خانواده؟؟؟!!!!
پاسخحذفآمار میشه؟؟؟؟!!!!
کاشکی کی فهمیدن
:(
اینجا چطوری میشه خصوصی گذاشت؟؟؟
پاسخحذففیلمشو داری صابر جان؟
وب بنده میشه
پاسخحذفشما بنویسی زیرش خصوصی بنده تاییدش نمی کنم و خصوصی میشه :)
هاهاااااااااااااااااااااا
پاسخحذفالهم اشفع کل...
منظورم حسین بود خدااا :)
به آریانا دبیر اجلال گرامی:
پاسخحذفخوشحال می شم پیش بینی تون رو بیان کنید ، شاید اینبار بتونیم عوضش کنیم...
ممنون می شم بگین!
به سید عزیز:
جدا نه نمی شه!،نمیشه!
بدون تعصب مطلب بنویس و تحقیر و توهین نکن
پاسخحذفواقعا تاسف آوره
پاسخحذفاینجا خون انسانها رنگی نیست
آپ کنید بهتر نیست؟!
پاسخحذف