موهایم را در باد شانه می زنم ...
خاطرات دستانت که اینک خشک و ایستاده اند -همچون میله های سرد این زندان تن- میان موهایم می پیچد و می ریزد ...
و من همچنان در حسرت لطیف دستهایت بسنده کرده ام به همین سوزن های تیز و بد قیافه شانه که
بر موهایم می لغزد ...
لبخند می زنم و شیرینی تصویر خیال تو -که موهایم را نوازش می دهی- به ناگاه شور می شود!
رقص اشکهایم بی اختیار راه گم کرده اند و به کام می ریزند! عجیب شور است این نبودنت!
موها بر شانه ها می ریزد و ... جای سری که روی شانه هایم خالی است درد می کند!
شانه از موها رد می شود و مو به مو رد خاطراتی را می زند که تلخ است، گزنده است!
باد می وزد و موهایم در باد تاب می خورند و چند تاری به باد می رود، چند تار از جنس همان خاطرات زودگذر ...
به ناگاه شانه از دستم می لغزد، می افتد؛ نگاهش می کنم چند تاری را در خود بلعیده است!
دقیق تر می شوم، همان تارهایی است که گزش درد آور خاطراتش استخوانهای بودنم را له می کند، خورد می کند ...
چه شانه خوبی است، خاطرات بد را در خود می بلعد ..
فکر می کنم، آه؛ آری این همان شانه است! ...
اشک دیگر امان نوشتن نمی دهد ...
*. تمام دلخوشی ام این روزها دوستان عزیزتر از جانم اند خاصه آنها که خود بیشتر می دانند (آره مثلا خود تو مجید) ...
از سکوتم ببخشید بر من!
*. عنوان بخشی از ترانه شب مرد تنها
*. عکاس: محمد جهانشاهیان
شادم تصور ميكني وقتي نداني
پاسخحذفلبخندهاي شادي و غم فرق دارند
بر من به چشم كشتة عشقت نظر كن
پروانههاي مرده با هم فرق دارند
" چه شانه خوبی است، خطرات بد رادر خود می بلعد!"
پاسخحذف...
خوشبحالتون! چه شونه ی خوبی دارید!
در هوايت پر كشيدن اوج من
پاسخحذفدر قفس هم در هوايت مي پرم
در هواي عشق شورانگيز تو
از تمام عاشقان، عاشق ترم
الهی من فدات
پاسخحذففدای اون چشات
سلام.
پاسخحذفعالی بود...
ایضا پست های پایین!
موفق تر باشید.
باد می آید چرا کشتی کج است ؟
پاسخحذفشاید از این باد کشتیبان لج است !
باد می آید پس این طوفان کجاست ؟
شاید از درد دل و هجران رهاست !
باد می آید چرا من خسته ام ؟
شاید از بند نگاهت رسته ام !
باد می آید پس این سوز از کجاست ؟
شاید از دوری ما نزد خداست !
باد می آید غبار خاک کو ؟
شاید اندر چشم های ماست او !
باد می آید پس این مردم کی اند ؟
شاید از سوی کسانی مفتی اند !
باد می آید کسی در باغ نیست ؟
شاید از مستی است اما باغ چیست !
باد می آید ولی ما کیستیم ؟
شاید از دردی است گویا نیستیم !
این همه شعر نوشتم که بگم اشک مارو در آوردی به دلیل :
1.عکست قشنگ بود
2.متنت قشنگ بود
3.کارت قشنگ بود
4.من مو ندارم...
موید ترین باشی...
با یاد شانه های تو سر آفریده است
پاسخحذفایزد چه قدر شانه به سر آفریده است !
سلام
پاسخحذفكاش مي شد تمام خاطرات تلخ و مبهم رو بديم شونه هامون ببلعن اما نميشه،اخه غمباد مي گيرن...
غمگين تر از باد و باران...
چه زيبا و بي الايش نوشتيد مرحبا