۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

افکار پریشان - 53: سایه ای ز بودن!



گاهی سایه هامان آنقدر بزرگند که گویی آنها ایستاده اند
و تو زیر این سایه ها داری له می شوی ...


۵ نظر:

  1. گاهی انسانها انقدر کوچکند که حتی سایه هاشان هم روی خود نمایی ندارند...

    زیبا بود...

    بابا چقدر من اول شم آخه؟!

    بیاین نظر بدین دیگه...همه می رن جشنواره فیلم می بینن میان می گیرن می خوابن؟!
    ماشیناشونم خواستن بفروشن می گن...دست یه خانوم مهندس (شایدم آقا مهندس) بوده باهاش میرفته سینما برمی گشته!
    بابا چی شدین؟

    دهه!

    پاسخحذف
  2. یاد جودی افتادم! و بهترین تصویری که از یه سایه تو ذهنم هست: " بابالنگ دراز"

    بی نظیر باشید.

    پاسخحذف
  3. شاید همین موقع باشه که احساس دلتنگی و تنهایی نکنی
    بی سایه بودن مصیبته..
    درود

    پاسخحذف
  4. سلام
    ای بابا
    مردم بلیط مجانی دارن میرن جشنواره اما حتی نمیان بگن چی خوب بوده چی نه، اطلاع رسانی کنید، خوبه، مردم از زیر سایه این تبلیغات چیا حداقل راحت میشن

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !