۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

افکار پریشان - 56: دیوارکوب سرخ!



تقدیم به شهدای تاریخ ایران از کورش
تا همین ساعت 8 شب دوم اسفند ماه:


شما نه شهرت خواسته بودید نه اشک
نه مرثیه نه نیایشی برای مردگان 


چشمان پارتیزانها به مرگ کور نمی شوند ...


عکس هایتان را بر دیوارهای شهرهایمان کوبیده بودند 
سیاه از ریش و از شب ژولیده و تهدید آمیز 


به دیوارکوبی که به لکه خون می ماند، تلفظ نامهایتان دشوار بود 
می خواستند رهگذران از دیدن نام هایتان وحشت کنند 
می خواستند مردم شما را بیگانه حساب کنند ...


به زمان حکومت نظامی اما 
انگشتانی سرگردان زیر عکسهایتان نوشته بودند:
«آنها جانشان را برای فرانسه دادند»


و از آن پس بامدادان محزون دگرگون شدند 


بدرود رنج و لذت 
بدرود تمامی گل ها
بدورد زندگی 
بدرود نور و باران 


...


*. شعری از لویی آراگون 



۱ نظر:

  1. بدرود خستگی...
    بدرود انتظار...
    بدرود ای لحظه های بی قرار...

    بیا به من سر بزن دیگه...
    اِ

    سلام!

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !