۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه

افکار پریشان - 37: ببار ای بارون ببار ...



غم داشتند ...

خندیدیم غم داشتند
خندیدیم ساکت بودند
خندیدیم لبخند زدند
خندیدیم خندیدند

و دوستی ها به همین زیبایی است ...


×. باز خبری شنیدیم،‌ گویی آسمان دارد پشت هم برایشان می بارد ...
صبر ایوبی باید ...

۴ نظر:

  1. یاد شعر مشیری افتادم:


    دل من دیر زمانی ست که می پندارد:
    « دوستی » نیز گلی ست
    مثل نیلوفر و ناز ،
    ساقه ترد ظریفی دارد
    بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد
    جان این ساقه نازک را
    -دانسته-
    بیازارد!

    در زمینی که ضمیر من و توست
    از نخستین دیدار،
    هر سخن ، هر رفتار،
    دانه هایی ست که می افشانیم
    برگ و باری ست که می رویانیم
    آب و خورشید و نسیمش « مهر » است .

    گر بدان گونه که بایست به بار آید
    زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید
    آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف
    که تمنای وجودت همه او باشد و بس
    بی نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس

    زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست
    تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
    در ضمیرت اگر این گل ندمیده ست هنوز
    عطر جان پرور عشق
    گر به صحرای نهادت نوزیده ست هنوز
    دانه ها را باید از نو کاشت

    آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان
    خرج می باید کرد
    رنج می باید برد
    دوست می باید داشت

    با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد
    با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
    دست یکدیگر را
    بفشاریم به مهر
    جام دل هامان را
    مالامال از یاری ، غمخواری
    بسپاریم به هم
    بسراییم به آواز بلند
    - شادی روح تو !
    ای دیده به دیدار تو شاد
    باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
    تازه ، عطر افشان
    گلباران باد

    پاسخحذف
  2. خنديديم...
    :(

    پاسخحذف
  3. با سلام
    تسلیت میگم
    امیدوارم که پست های افکار پریشان کمتر باشند برای شما
    یا علی مدد

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !