۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه

افکار پریشان - 24: واگویه هایی برای درد ...




    بعضی دل ها خسته اند، زیر بار فشار این هجمه های دردی که

    به نبرد آمده اند؛ خم شدند ...

    بوعلی ای باید تا قلنج کمر این دلهای خسته را بپیچاند امید که

    خوب شوند -و راست است که بوعلی هم از قلنج مرد!-


    اما درد را باید درمان کرد یا نه؛ خود مساله دیگری است ...


    بعضی دردها مثل موخوره اند مثل سوهان، روح آدمی را می خورند

    اما بعضی دردها رشدند، ریشه دارند جوانه می زنند -همان دردهایی

    که باید فریادشان زد که درد بر من ریز و درمانش مکن!-


    با درد باید ساخت تا ساخته شد -که مرد را دردی اگر باشد خوش است!-

    درد اگر درد باشد تو را می سازد ...


    منشا هر دردی چیزی است ...

    گاهی دردها باعث حرکتند و گاهی حرکت ها باعث درد ...

    اما آنچه معلوم است این است که سیر گذار از درد به حرکت و از حرکت

    به درد ممتد و بی انتهاست ...

    که وقتی از درد حرکت می کنی قدم که در راه می گذاری هزاران درد

    جدید از این انقلاب درونیت بر تو هجمه می آورد و چه زخم ها و چه

    زخمه ها که بر تار و پود بودنت نقش می بندد -ما چو چنگیم و تو

    زخمه می زنی!-

    و آنگاه که از این همه درد خسته و درمانده می ایستی و می نشینی

    باز هم می بینی که از انبوه این همه درد که در گلویت حناق گرفته اند

    و گویی در اعتراض به این سکونت در گلویت تحصن کرده اند، بلند

    می شوی فریاد می کشی و راه می افتی و بازهم خسته می شوی و

    بازهم می نشینی و بازهم ... و میبینی که این درد چقدر پویاست!



    و سخن آخر اینکه:

    از درد سخن گفتن و از درد شنیدن

    با مردم بی درد ندانی که چه دردی است !




    *. واگویه اند اینها ...


    *. سپاس از دوستی که هم کلامی اش باعث این تراوشات شد ...


    *. ...

۱۶ نظر:

  1. سکوت..........................

    پاسخ دادنحذف
  2. به خودخودخودم:

    من درد مشترکم مرا فریاد کن!!!!

    هاهاها

    پاسخ دادنحذف
  3. سلام.
    خوبی.

    دوستی با فریاد می گفت :
    درد بی دردی علاجش آتش است . آهاهاهااها هههههااااااای .
    در پناه حق

    پاسخ دادنحذف
  4. درد بی دردی علاجش آتش است یعنی همه ماها که مردم بیدرد خوندی مستحق آتشیم؟

    پاسخ دادنحذف
  5. کاش متاع دلپذیر مردم دنیا را داشتم تا دردشان را یکجا می خریدم...کاش...

    پاسخ دادنحذف
  6. به مصطفی عزیز:

    عجب دوستایی داریا !

    پاسخ دادنحذف
  7. به امیر عزیز:

    تو صاحب درد بودی ناله سر کن

    تو صاحب درد هستی ...

    پاسخ دادنحذف
  8. به مجید عزیز:

    متاعی داری بزرگ
    دل ...

    پاسخ دادنحذف
  9. دلم دلم دلم دلم دلت دلت دل دل دل

    هیچ کدام مهم نیست

    تنها دل او .....

    پاسخ دادنحذف
  10. در هر صورت درد ها باعث تغییرند...

    پاسخ دادنحذف
  11. به مجنون عزیز:

    دل مارو که بردن دلی نیست ...

    پاسخ دادنحذف
  12. صابر جان:
    یکی درد و یکی درمان پسندد
    یکی وصل و یکی هجران پسندد
    من از درمان و درد و وصل و هجران
    پسندم آنچه را جانان پسندد!

    پاسخ دادنحذف
  13. به نقطگی عزیز:

    مام که هر چی شما بپسندی ...

    پاسخ دادنحذف
  14. هوالخلاق

    بعضي درد ها از نوع
    دل درد !
    هستند
    و بعضياشون از نوع
    درد دل !!
    و فقط كمي از اونها از نوع
    درد ناب!!!
    هستند كه فكر ميكنم اصلا درد نيستند!

    آرام و خلاق و با درد ناب زي ... .
    ارادتمند : ....:::: ( a creative mind (a min ::::....

    پاسخ دادنحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !