۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

همینجوری - 10: گزارش عذابی به نام نمایشگاه ...


نمی خواستم از نمایشگاه بنویسم اما به اصرار یک دوست
می نویسم نمی خواستم بنویسم چون خیلی افتضاح بود!

قرارم با حسین 2.45 ایستگاهه مترو بهشتی بود من از
دانشگاه راه افتادم سوار مترو که شدم تو خط امام خمینی
ناخواسته از فشار جمعیت سوار مترو شدم، واقعا جمعیت
وحشتناکی بود! اونقدر شلوغ بود که در تمام مدت فکر
می کردم یک نفر داره لب تاپم رو (آقا آرشام) می دزده
اما نمی تونستم برگردم ببینم! القصه رسیدیم ...



خدا خیر بده مترو رو! جمعیت تو نمایشگاه که وحشتناک تر بود!
واقعا زیاد بود! تو عمومی ها که نتونستیم اولش بریم، رفتیم سراغ
بانک و بن کتاب دانشجویی با کلی خوشحالی و خر کیفی گرفتیم و
اومدیم! رفتیم اطلاع رسانی کتابامو بپرسیم، دو سه تاش که نبودن
یکیشم که تو غرفه کودک بود!
واقعا برام جالب بود که کتاب نشت نشای رضا امیرخانی رو باید تو
غرفه کودک و نوجوان اونم بغل چهارتا کتاب مثل «مامان من جیش
دارم!» و «خودم به دستشویی می روم» پیدا کنم !

و اما بن کتاب ...
آخه من نمی فهمم وقتی امکاناتم می خواید بدید چرا اینجوری
می کنید!
کارت بن کتاب دادن در نود درصد موارد کار نمی کرد! با هزار
نذر و نیاز و صلوات و ... از هر ده غرفه یکیش می تونست
کارتو راه بندازه!
نمی دونم اشکال از دستگاه ها بود یا من و حسین که هر جا
می رفتیم دستگاهش خراب می شد!

تو این هیری ویری هم یهو وایساده بودیم طرف هی کارت
می کشید یهو یکی اومد دست منو چرخوند و ساعتو دید و
رفت! نه اجازه ای نه تشکری ...

یک نکته قابل تامل هم دیدن کلی آشنا مخصوصا بچه های
دانشگاه بود ...

بگذریم از اینکه باد و طوفان شد و زودتر نمایشگاه رو
تعطیل کردن، در خبرها خوندم که گویا مشکل آفرین هم
بوده و چند جایی خراب شده ... نه به اون گرمای عصر
که آتیش می بارید نه به اون توفان شبش!





و اما در آخر
آخه برادر من! عزیز من!
شعار دینداری ات را بپذیرم یا نمازخانه نیم متری ات را!
عزیز من به جای شعار یه خورده شعور به خرج بدین ...
آخه برا بازدید روزانه 500 هزار نفر سر جمع 90 متر مربع
جا اونم تو فضای باز در نظر میگیرن برا نمازخانه!؟

و اما نکته بسیار مهم اینه که آخه اگه ما این همه کتاب خون تو
مملکت داریم نباید این هم مشکلات داشته باشیم، واقعا نمی دونم
چرا این همه نمایشگاه شلوغ بود!؟ یعنی همه برا خرید کتاب
اومده بودن!؟ نظر شما چیه!؟

یه عکس بدون شرح هم دارم:




























۱۵ نظر:

  1. چقدر سیاه و تیره و تار شد !!!

    اما خب واقعیت بود
    جدا از وقتی نمایشگاه اومده تو مصلا افتضاح شده

    پاسخحذف
  2. سلاممممممم
    اصلا هم تیره تار نبود من که خییلی خندیدم
    مخصوصا سر اون ساعته!

    بعدشم پارسال که رفتم نمایشگاه تمام مدت کفه زمین نشسته بودم بعدشم کلی خواهش کردم تا یکی منو در بست رسوند خونه 12000 تومن گرفت نامردددددددددددد

    اما خب همینه دیگه اینا هم واسه خودش رشد خوبه یک نمایشگاهی هست حداقللللللللللل!!!!!!!!

    درباره نمازخونه هم یکبار باید از نمازخونه دانشگامون براتون عکس بگیرم تا دیگه غر نزنید به نمازخونه نمایشگاه

    اما در کل خیلیییییییی پستاتون خوب شدههههه نمیدونم چرا احتمالا الکی الکی

    پاسخحذف
  3. سلام.اتفاقا ما با دوستان که رفتیم نمایشگاه کلی خوب بود عین چهل تومن رو هم کتاب های موردنیازمون رو بدون مشکل خریدیم و خوشحال اومدیم خونه البته شلوغی نمایشگاه کاملا امریست عادی........
    موفق باشید
    التماس دعای فرج

    پاسخحذف
  4. هوالخلاق

    پس خيلي خوش گذشته :)
    چقدر بد كه نتونستم همراهتون بيام.
    يه عالمه خنده ي نكرده! :)
    ولي فكر نميكنم چيزي رو غير از همراهي شما و حسين از دست داده باشم!
    چون هروقت كه بخوايم ميتونيم با نگاه كردن به اطراف و حتي رفتار خودمون يه عالمه بخنديم :)

    خندان زي... .
    ارادتمند : 3zman

    پاسخحذف
  5. مسجد می سازیم آخرش میشه نمایشگاه ..... جالبش اینه که جای درست درمون برای نماز نداره

    کتاب خوب می خریم،نمی خونیم
    نقد خوب می کنیم،از خودمون چیزی ارائه نمی دیم
    حرف زیاد می زنیم،عمل نمی کنیم

    باید از خودمون شروع کنیم

    پاسخحذف
  6. به نسیم باد نوروزی عزیز:

    بابا اونجا مملکت کفره!(هاهاها)
    اینجا مصلاست خودش نمازخونه است ...

    پاسخحذف
  7. به سرکار خانوم بنت الهدی گرامی:

    پس احتمالا اشکال از ما بوده

    پاسخحذف
  8. به تریزمن تریز من:

    جات رو کلی خالی کردیم ...
    نمی تونم بگم جات خالی بود چون همون بهتر که نبودی اونقده که افتضاح بود ...

    پاسخحذف
  9. من که فقط تو نمایشگاه خندیدم. اونم به خاطر حضور و همراهی یه عده بود که بهم خیلی خوش گذشت!

    انقد با هم خوش بودیم که اصلا متوجه هیچ کدوم از چیزایی که شما گفتین نشدیم!

    به ما می گن سر خوش!!!کلی خنده!

    پاسخحذف
  10. البته جدا امسال نمایشگاه وضعیت خیلی جالبی نداشت!(نکه هر سال داره!!!!)

    پاسخحذف
  11. سلام خدمت آقای صابر :
    من برگشتم.
    بهت گفته بودم نرو خودت گوش ندادی.

    این رو هم از طرف 3zman برات می نویسم.
    جاخالی زی ...

    در پناه حق

    پاسخحذف
  12. به سرکار خانوم زینب گرامی:

    ایشالا همیشه شاد و سرخوش و سرحال باشین

    پاسخحذف
  13. مام چند تا اشنا دیدییم که دیدار با خودت از همه جالبتر بود اگر یادت بود چرا :D

    پاسخحذف
  14. سلام

    منم روز آخر رفتم دلم نیومد از بزرگترین و بین المللی ترین اتفاق سال ایران دیدن نکنم، البته فقط تونستم برم سال کودکان!! نخندین آخه خواهرزاده هامو برده بودم که اتفاقا بسیار خوشحال شدن و لذت بردن منم با شادیشون شاد شدم

    چقد ساده میشه بچه ها رو شاد کرد، کاش هممون یاد می گرفتیم که شاد کنیم نه اینکه ...

    با نشاط باشید.

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !