امروز از شرکت که زدم بیرون یه دختری فال فروش جلومو گرفت گریه کرد و گفت ناهار نخوردم فال می خری داداشم -لفظ داداشمش خیلی جالب بود!- بی هیچ دلیل و منطقی یه اسکناس سبز دادم بهش یه فال بر داشتم و راه افتادم دنبالم دوید و چندتا فال دیگه هم بهم داد گفتم نمی خوام گفت نه دونه ای دویسته هزرا دادی باید 5 تا بهت بدم ...
دلم لرزید! دلم گرفت!
تو تاکسی نشستم یاد اون روزی افتادم که تو اتوبوس بودم و اون موقع ها همش تو این هواها بودم که اگه کسی میومد و فالی یا جورابی می خواست بفروشه می گفتم چسب زخم داری! غالبا نداشتن و می خندیدم و می گفتم اگه داشتی می خریدم ازت حیف که نداری! القصه تو اتوبوس بودم و یه فال فروشی اومد تو از قضا دستم زخم شده بود و لایه ای خون مرده سراسر انگشت سبابه ام رو سرخ کرده بود، اومد و گفت آقا یه فال بخر منم که می خواستم از دست گیر دادنش خلاص شم گفتم چسب زخم داری!؟ با تعجب نگاهم کرد انگشتمو نشونش دادم و گفتم اگه داشتی می خوریدم ازت ها! و خندیدم و اونم رفت! و منم مثل فاتحان قله قاف خوشحال و مسرور که ردش کردم رفت و تو فکر و خیال این خلاقیتی که به خرج می دم در روندن این فال فروشا بودم که دیدم همون بچه هه بدو بدو و نفس زنان از پله های اتوبوس اومد بالا و یه چسب زخم داد به من و دوید و رفت هر چی صداش کردم که لا اقل پولشو بگیر التفاتی نکرد و رفت ...
دلم گرفت! دلم لرزید! از این همه معصومیت که در گوشه و کنار این شهر فروخته می شوند! از این همه آبرو که زیر بی اعتنایی همه ما له می شود و جاری است ....
رسیدم خونه، تلویزیون رو روشن کردم، مقامی از مدیریت جهان می گفت، تلویزیون رو خاموش کردم و بغضم ترکید!
*. دقایقی پیش فال رو باز کردم و باز گریستم:
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز ...
پیش آمدی برا شما رخ داده متاثر شدید، امیدوار باشید چون روزهای ناگوار زود گذر است و شانس شما بلند، مواظب باشید سواستفاده نکنید.
فقط همین به ذهنم میاد :
پاسخحذفو خدایی که در این نزدیکیست...
سلام
پاسخحذفاومدم
خوندم
رفتم
اما فکرم پیش این بچه ها موند....
البته هر روز که توی مترو یا جاهای دیگه میبینمشون حسابی فکرم درگیرشون میشه!
هوالخلاق
پاسخحذفصابر...
چقدر اين چند روزه درگيرتم... .
مست و رو به كمال زي... .
ارادتمند : a min
به چند دلیل برام تاثیر گزار بود و ناراجت کننده
پاسخحذفکه بماند ...
در مورد حافظم وقت نیاز با آدم حرف میزنه !
هنوز جواب خوبی با خوبی !
کارش به گدایی شرف داره اگر نده به باباش دود کنه !
از مشکلات کشورهای جهان سوم (درحال توسعس )
به ALA عزیز:
پاسخحذفای بابا
به امین عزیز:
پاسخحذفخرابتم
بیش از این خرابم نکن رفیق!
تشخیص بین نیازمند و نازمند سخته...
پاسخحذفنمی دونم به اونی که کمک می کنم، واقعا محتاجه یا اونی که کمک نمی کنم!
احساس مي كنم فقر در فرهنگ لغات اكثرمون واژه اي قابل لمس نباشه اما نا اشنا نيست
پاسخحذفدردناكترين قسمت زندگي نگاه به چشمانيه كه فقر رو فرياد مي كنه
در هر شكلي فقر آزار دهنده است ولي ديدنش در دنياي كودكان تحمل زيادي مي خواد وقتي دنياي زيباي و شادشون فقط و فقط نياز ميشه
كاش مي شد كاري كرد كاش
گرچه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر
باز کن ساقی مجلس! سر مینای دگر
ديشب خيلي عجله اي اومدم
پاسخحذفدوباره اومدم تا بگم اين حادثه ي بد و حوادث بد ديگه ي زندگي ساخته شدن براي ما. براي ماهايي كه خيلي وقتا يادمون ميره رسالتمون چيه. يادمون ميره اگه خوبيم اگه بد خدايي داريم كه خيلي خوبه. انقدر كه خودش بهمون قول داده كه اگه توي اين دنيا ناراحتي و سختي و رنجي كشيديد اون دنيا حسابي جبران مي كنه.
جالبه كه اين خدا از ديد اون بچه ي فال فروش خيلي مهربون تر از اين حرفاست....
شايد اون چيزايي ميدونه. چيزايي مي بينه كه ما لياقت فهميدنشو نداريم و گرنه اونم مثل خيلي از ما زخم روي دست/ زخم روي دل آدما رو ميديد و به سادگي از كنارش رد ميشد....
لفظ داداشم چه کار می کنه با آدم...
پاسخحذفولی خوب آدم نمی دونه به کسی که داره کمک می کنه در واقع داره کمکش می کنه یا بهش داره ضربه می زنه!
اگه کمک ما باعث بشه یکی همون جاش بمونه کمک نیست ضربه است.
و خیلی سخته یکی رو کمک کردن. من می گم کمک فکری در کنار کمک های دیگه باعث میشه که کمکمون کامل بشه...
به سهرابی عزیز:
پاسخحذفکلامت حقه رفیق
به تینای گرامی:
پاسخحذفآره واقعا سخته
سنجش معلوم نیست
من اگه دلم بلرزه کمک می کنم
به نسیم پریشان گرامی:
پاسخحذفالا یا ایها الساقی ادر کاسا ...
به نه چندان غریبه گرامی:
پاسخحذفخیلی خوب بود و آرامش بخش
بله ...
ولی باید گفت:
عجب صبری خدا دارد
به صنوبر عزیز:
پاسخحذفآره سخته مسئولیت داره
چی بگم؟!!!
پاسخحذفبه زادچهر گرامی:
پاسخحذفواقعا چیزی نمیشه گفت