۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه

لحظه ای تامل - 20: گپی اندر باب قدر نامه ...


در صحبت با یک رفیق در باب این پست رد و بدل شد:


...

آخه خیلی چیزا عجیبه

من همیشه خودم می ترسم از اینکه آدمی حقی رو نا حق کنه

بعد الان دیگه خیلی حقاس که ناحق شدنشون اونقدر عادی شده که اصلا آدمی نمی فهمه

اصلا بیماریهایی اونقدر شایع شدن که آدمی که بیمار نشده بیمار خطاب میشه

مثلا همین مصلحت انگاری

اصلا هر کی مصلح بین نیست میگن مریضه بابا

بعد تو این مصلحت ها چقدر آدمی حق رو ذبح می کنه

بعد آدمی که حق رو ذبح کنه خب میشه نیزه!

بعد میشه نیزه که قرآن روش میره ...

مصلحت رو یهو می بینه تو اینکه علی رو از خلافت برکنار کنه

خب دل آدم می لرزه بله



و دیشب دلم می لرزید خاصه زمانی که دیدم کفشم گم شده، کفش مقدمه راهه، مقدمه مسیره، اراده بدون حرکتم که هیچ!

می لرزیدم و می ترسیدم تا اینکه در آخر نهایتا کفشهایم پیدا شد ...



*. داستان کفش ها واقعی بود البته برای اهلش برداشت های دیگری هم مجازه ...

۸ نظر:

  1. كفش‌هايم كو؟

    چه كسي بود صدا زد: سهراب؟

    آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ

    مادرم در خواب است

    و منوچهر و پروانه، و شايد همه مردم شهر

    شب خرداد به آرامي يك مرثيه از روي سر ثانيه‌ها مي‌گذرد

    و نسيمي خنك از حاشيه سبز پتو خواب مرا مي‌روبد

    بوي هجرت مي‌آيد

    بالش من پر آواز پر چلچله‌هاست


    .صبح خواهد شد

    و به اين كاسه آب

    آسمان هجرت خواهد كرد


    بايد امشب بروم


    بايد امشب چمداني راكه به اندازه پيراهن تنهايي من جا دارد، بردارم

    و به سمتي بروم

    كه درختان حماسي پيداست

    رو به آن وسعت بي‌واژه كه همواره مرا مي‌خواند

    يك نفر باز صدا زد: سهراب

    كفش‌هايم كو؟

    پاسخحذف
  2. این شعر سهراب به یادم اومد با نوشتتون مخصوصا باعکس

    اندر باب این شبها چقدر حرف هست از نگرانی و از دعا کردن از خواب از بیداری از احیا از موت از غم از دوری از نزدیکی از همه چیز

    آنقدر که سکوت میکنم

    موفق باشید

    پاسخحذف
  3. گم شدن کفشا یاد یه داستانی تو مشهد اول انداخت !
    خیلی خاطره بدی بود !
    کاملا لرزیدنم رو حس کردم

    پاسخحذف
  4. به سهرابی عزیز:

    ای بابا می دوسنتم یاد حادثه بد می افتی خب نمی نوشتم ...

    پاسخحذف
  5. موسی در مقدمه ی راه، کفش هاش رو در اورد...
    نگران کفش ها نباشید..پیاده هم میشه طی کرد، البته به شرط خوب دیدن زمین...

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !