۱۳۹۲ تیر ۲۴, دوشنبه

یادداشت مطبوعاتی - به جای قلب، سر را نشانه بگیر ...

به جای قلب، سر را نشانه بگیر ...

به احترام ملاله، دختری که صدایی شد برای برابری
-----------------------------------------------------------
چاپ شده در روزنامه بهار - دوشنبه 24 تیرماه 1392

لینک دائم مطلب (+)
پی دی اف صفحه (+)


سکانسی را تصور کنید که در آن دختری 14‌ساله، در منطقه‌ای از پاکستان، در مقابل بچه‌های مدرسه‌اش، که همه دخترکانی‌اند مشتاق تحصیل، ایستاده است. کودکان، خیره به استواری نگاهش تشنه شنیدن هستند. بارها و بارها ضیاءالدین، پدرش، را ارعاب کرده‌اند که اگر دخترت، دختر 14 ساله‌ات، ساکت نشود، ساکتش خواهیم کرد و فکر دخترک مدام درگیر این پیغام‌هاست؛ اما لب به سخن می‌گشاید و برای همان چند شاگرد خودش از آزادی و برابری سخن به میان می‌آورد؛ از حقشان برای تحصیل. زنگ مدرسه به صدا درمی‌آید. روسریش را سرش می‌گذارد، ردایش را بر دوشش می‌اندازد و در راه بازگشت به خانه است که ناگاه عده‌ای به رگبارش می‌بندند. واقعه بیشتر به اسطوره‌سازی‌های فیلم‌های هالیوودی شبیه است؛ حتی چیزی بیش از آن. اما قامت تلخ واقعیت، تراژدی‌ای عمیق‌تر و سخت‌تر از ‌هزاران اسطوره می‌سازد.
برای افراط‌گرایان، صلح و آزادی و برابری بزرگ‌ترین کفر است و چه کسی مهدورالدم‌تر از ملاله، دختر 14 ساله پاکستانی که با رگبار گلوله، صدایش را خفه کنند. جرمش؟ برای طالبان چه جرمی بالاتر از زن بودن؟ حنجره غرق در خون ملاله، خنده را به لب طالبان می‌اندازد. با چنین شدت عملی، طالبان پایه‌های حکم تازه اعلام شده‌ خود یعنی عدم حق تحصیل برای دختران را محکم‌تر خواهد کرد. اما اهالی سوات، منطقه‌ای در پاکستان، سریع‌تر از مرگ، جسم نیمه‌جان او را به بیمارستان می‌رسانند. ملاله زنده می‌ماند. طالبان بیانیه می‌دهد که اگر او زنده بماند، باز هم ترورش خواهیم کرد. به سرعت او را به بریتانیا می‌رسانند و بعد از چند عمل جراحی، ملاله سلامتی‌اش را به دست می‌آورد.
«تروریست‌ها تصور می‌کردند که اهداف‌مان را عوض خواهیم کرد و دست ما از آرمان‌هایمان کوتاه خواهد شد. اما در زندگی‌ام هیچ‌چیز تغییر نکرد جز به خاک سپردن ناامیدی، ترس و ضعف و تولد ایستادگی، قدرت و شجاعت» این را خودش در سازمان ملل فریاد زد: «من صدایم را بلند می‌کنم. نه از این جهت که می‌توانم فریاد بزنم، بلکه می‌خواهم حنجره‌ای باشم برای صداهایی که شنیده نمی‌شوند، صدای آن‌ها که برای حقوقشان می‌جنگند: حق زندگانی در صلح، حق برخورداری از شأن انسانی، حق برابری فرصت‌ها و حق تحصیل». و این‌گونه، ملاله، این دخترک نحیف 14 ساله، در قامت یک ابر قهرمان، همچون ماندلا و گاندی، راه آگاهی را به جای خشونت بر می‌گزیند و به جای لغزش دستانش روی ماشه‌ جهل، قلم به دست می‌گیرد و به جای قلب مخالفانش، سر آنان را نشانه می‌گیرد و به جای تیر، کلمه.



*. دیگر یادداشت های مطبوعاتی (+)

۶ نظر:

  1. شخصیتش برام خیلی عجیبه... خیلی...
    و کاش می شد که مثلا حالا که این نوشته مطبوعاتی قرار بود بشه، تیکه حرفای بیشتری ازش چاپ می شد... البته نمی دونم که اصلا تو ایران روزنامه ای هست که کل ِ حرفاش رو چاپ کرده باشه یا نه... خیلی از حرفاش خوب بود و حس می کنم باید خونده می شد...
    و یه چیز ِ دیگه ای که برام عجیبه اسمشه... هرچند ممکنه تو پاکستانی یه معنی ِ دیگه ای داشته باشه، ولی خب ملاله تو فارسی اسم ِ عجیبیه... انگار همه ی درداش تو اسمش جا شده...

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. در مورد سخنرانیش و شخصیتش که آره اصلا این دختر عجیبه

      در مورد یادداشت هم خب اولا این یه یادداشت بود و مثلا میشه گفت ایکاش گزارشی هم کنارش تو صفحه کار می شد
      دوما هم اینکه تقصیر هم از منه که خیلی تند و سریع نوشتم و زیاد بسطش ندادم. ضمن اینکه امون از این مینیمالیست لعنتی گودری که ضربه زده واقعا به نوشتن مطبوعاتی همه مون
      :دی

      حذف
  2. ممنون از پست زیبات.خیلی دوست داشتم.موفق باشی

    پاسخحذف

  3. اینجاست که میگن تو هر شری هم خیری هست...اگه ملاله ترور نمی شد شاید هیچ وقت فریادش به این رسایی طالبان و به لرزه نمی انداخت

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. البته خود این که بدنه طالبان به لزره افتاده یا نه خودش جای بحثه

      حذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !