۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

لحظه ای تامل - 38: غدیر، قدر؛ ما آدم های ظاهر بین و مفهومی به نام حق!

شمشیر را از غلاف بیرون می کشد ...
زیر لب زمزمه می کند: لا حول و لا قوه الا بالله
انگاری آرام تر می شود، زمزمه اش را ادامه می دهد: الا بذکر الله تطمئن القلوب
اشهدش را پیشتر گفته است، آخر می داند بعد از این جهاد عظیم شاید امانی برایش نباشد؛ پیروانش مجالش نخواهند داد.
موهایش را که هنوز از غسل شهادتش خیسند تاب می دهد، کنار می زند؛ که مبادا پرده سیاهی بشوند؛ که بتواند دشمنش را نشانه رود
شمشیر بالا می رود ....
فرق علی را نشانه رفته است!

اقیانوس به طرفه العینی شکاف می خورد، در سجده غرق می شود. تناقض عجیبی است!
اقیانوسی که تا دیروز عمود ایستاده بود -و چه معجزه ای بالاتر از این- می افتد!
چکامه های حق فوران می کنند؛ در و دیوار محراب پر می شود از ناگفته های علی ...

باورم نمی شود؛
چگونه اقیانوس شکاف می خورد!؟
چگونه کلمات این چنین رنگی -قرمز به رنگ عشق- فوران می کنند!؟

بلاغت علی؛ فصاحت علی این بار هم در محراب و در سکوتش خلاصه می شوند ...
حق زخمی شده است ...

ابن ملجم؛ این مقدس حافظ کلام وحی، این این قدیسه ی شب بیداری های همه عبادت، این پیشانی مهر خورده پینه بسته، این مجاهد مفسر؛ اکنون به دست پیروان علی است ...

زبان می گشاید -عدل علی هیچگاه خدشه ای به خود ندیده است، نه در قبال شدیدترین دشمنانش و نه حتی در برابر خانواده اش و نه حتی در برابر یار و همسفر و دلدار روزهای سختش میثم تمار؛ که او مرد حق است، نه مرد مصلحت های پست و بی شرم؛ نه مرد قدرت و سیاست که مرد حق است، که تیغ هیچ مصلحتی را بر گلوی حق نمی فشارد-
لب از لب می گشاید و تنها یک کلام: عدل!
آن هم در برابر قاتلش -نه قاتل جسم و بدنش که قاتل دینش!- و این گونه خودش را و عدالت را جاودانه تاریخ می کند ...







از «سخنرانی در میان انبوه خویشتن»
امضا: صابر 
نگاشته شده در چهار بامداد، بیست و یکم ماه رمضان 
غرق در فکر به ظاهر بینی و حق!





×. عید است، نوشتم تا در میان شادی هایم کمی هم فکر کنم

۵ نظر:

  1. عید است ، نوشتی تا قبل از شادیمان کمی هم فکر کنیم!

    پاسخحذف
  2. سلام
    قبلا هم اومده بودم اما نمي شد كه كامنت بذارم ....نسيم بي تقصيره ...بلاگ اسپات بايد جوابگو باشه
    به هر حال با اين كه كمي ازش گذشته اما هم عيد رو و هم تولدتون رو بهتون تبريك مي گم
    اميد كه سالهاي سال بشينيد و موهاي سفيدتون رو بشماريد ( اين يعني عمرطولاني واستون آرزو كردم و البته با عزت )
    هنگام به كام

    پاسخحذف
  3. این همه فکر کردید حالا به کجا رسیدید؟

    پاسخحذف
  4. سلام
    پس ار مدتها فیلتر شکن یاری کرد و تونستم بلاگ اسپات و باز کنم و یه عالمه پست بخونم و لذت ببرم.

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !