۱۳۹۳ تیر ۳, سه‌شنبه

عطرت جایی در این لحظه ها ماندگار شده ژوزفین


درست مثل همین عکس که انگاری یک جاییش خالی است
حالا وضع زمانهای منِ بی تو هم همینطور است
یک قاب خوب که یک چیزیش کم است
هر چه هم که با خودت کلنجار بروی که چه قاب خوبی و چقدر زیبا
اما باز هم ته دلت میدانی که درست در نقطه ی اصلی عکس جای یک سوژه ی خوب خالی خالی است
سوژه ای که اگر باشد وزن تصویرت بالا می رود و اگر نباشد تنها یک قاب خوب اما پوچ به جا می ماند

حالا نشسته ام و در خلا نبودنت به تو فکر می کنم و تو را در این قاب تصویر می کنم
آخ که حتی تصور بودنت هم لذت بخش است
حالا ثانیه ها پر است از حضور تو -حضور خیال خوب تو- که نشسته ای در میانه ی قاب لحظه ها و با همان معصومیت همیشگی داری به من لبخند میزنی و من هم در همان نزدیکی زیر لب قربان صدقه ات می روم و همچون دیدن یک معجزه، ابرو بالا انداخته ام و چشمانم کمی خیس، تو را به تماشا نشسته ام.
های لعنتی دوست داشتنی من، عطرت جایی در این لحظه ها ماندگار شده





*. دیگری ها برای ژوزفین (+)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !