کارگردانان محترم، لطفا به دانشگاه بروید!
روایتی کوتاه از بازنمایی فضای دانشگاه در سینما و تلویزیون
-----------------------------------------------------
منتشر شده در روزنامه بهار - شنبه 13 مهرماه 92
لینک دائم مطلب (+)
پی دی اف صفحه (+)
«دربند» را هفته پیش دیدم؛ با جمعی که یا هنوز در حال تحصیلند یا از دانشگاه فارغالتحصیل شدهاند. محور اصلی داستان، دانشجویی شهرستانی است که با رتبه 15 در رشته پزشکی قبول شده و حالا آمده تا در دانشگاه، احتمالا دانشگاه علوم پزشکی تهران، درس بخواند. به این ترتیب، در بخشهایی از فیلم شاهد تصاویری از محیط دانشگاه هستیم؛ تصاویری از تجمعات دانشجویی که در آن دانشجویان، کلاسهایشان را تعطیل کردهاند تا دور هم بنشینند و از آینده بگویند، تصاویری از سلف و غذاهای خوش رنگ و لعاب که به همراه سالاد و ماست به دانشجویان داده میشود، تصاویری از خوابگاه که در پسزمینهاش آدمی تصویر دخترانی شاد را میبیند و دست آخر کلاسهای درسی و استادی که در حال تدریس از روی پاورپوینت به دانشجویان است. هنگام دیدن این صحنهها مدام از خودم میپرسیدم: به راستی دانشگاههای ما اینگونه است؟ خوابگاه، کلاس، سلف، فضاهای تجمعات دانشجویی؟ و اساسا محیط دانشگاهها، واقعا همانی است که در این فیلم به تصویر کشیده شده است؟ پاسخم خیر بود؛ پاسخی که در این چند روزه نیز به تایید دیگر افرادی که تجربههایی نزدیک از دانشگاه دارند، رسیده است. اما بازنمایی دور از واقعیت فضاهای دانشگاهی، خاصه دانشگاههای بزرگ کشور همچون تهران، محدود به «دربند» نمیشود و ناگهان ذهنم پرمیکشد به بازنماییهایی غیرواقعیتر در سریالهای تلویزیونی همچون «دلنوازان»، «سراب»، «راستش را بگو» و سریالهایی از این دست. ذهن کارگردانان و نویسندگان مجموعههای اینچنینی کماکان درگیر دو قسم کژبینی درباره فضای دانشگاهی است؛ قسم اول احتمالا درگیر همان کلیشههای اوایل انقلاب و دهه 60 و 70 است که در آن فضا دانشگاه پراست از میتینگهای سیاسی و اعتراضی پرشور و هیجان و دانشجویانی که مدام کلاسهایشان را تعطیل میکنند و در حال اعتراضند و در کف زمین و در جلوی دانشکدهها نشستهاند و چند دانشجو، بلندگو به دست در حال سخنرانیاند و قسم دوم درگیر کلیشههای بدتر، یعنی جایی که تجمعات دانشجوییاش پر است از جملاتی شعارگونه که با تشویق جماعت حضار و جیغ و سوت آنها همراه میشود. به این فهرست، کلیشههای زیادی را میتوان افزود؛ کلاسهای بیروح و پاورپوینت و صدای یکنواخت استاد، قیافههای عجیب و غریب و ناهنجار دانشجویان، دختران تماما شاد و الکیخوش و قس علی هذا. این کلیشهها نشان از آن دارد که کارگردانان و نویسندگان برنامههای تلویزیونی و سینمایی، تصویر درستی از تجربه زیسته دانشجویی و مناسبات دانشگاهی نداشته، بنابراین برای بازنمایی این فضاها، دست به توهم و تخیل میزنند. تغییرات مداوم فضاهای دانشگاهی بسیار بیش از آن چیزی است که به نظر میرسد؛ کیست که باورش شود فضای پرشور دانشجویی دانشگاه امیرکبیر (پلی-تکنیک) حتی تا اوایل 85 به فضای بیروح فعلی بدل شده باشد یا فضای جنبشهای دانشجویی سالهای 77 تا 80 دانشگاه تهران، به فضای کرخت فعلی تغییر یابد؟ القصه محیط دانشگاه بیش از آنچه فکرش را بتوان کرد مدام در حال دگرگونی است و بر اهالی سینما و تلویزیون واجب است که پیش از ساخت محصولاتی مرتبط با دانشگاه، لااقل چند ساعتی هم که شده در آن راه بروند.
*. دیگر یادداشت های مطبوعاتی (+)
*. دیگر یادداشت های مطبوعاتی (+)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!
بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !