وقایع نگاری یک تصادف
روایت وارونگی ها و گم گشتگی های اخلاقی
{از متن}
تازه به خود آمده بودم. از شوک تصادف تازه رها شده بودم
و داشتم تصاویر حادثه را حلاجی میکردم. به ناگاهخش صدای
پیرمردی رشته افکارم را پاره کرد: «شماره پلاکش چند بود؟
دیدی؟» سرم را چرخاندم. به این فکر میکردم که چقدر
مردم شهر انتقامجو شدهاند. از میان پرسشهای مردم دور
و اطرافم مدام تحقیر میشدم که «چرا پلاکش را برنداشتی
و چرا شکایت نکردی و به صلابهاش نکشیدی!»
نمیدانم از حرفهای مردم بود یا لکه قرمز روی شلوارم
که بوی خون را استشمام کردم ...
چاپ شده در روزنامه بهار به تاریخ 15 اسفندماه
لینک متن (+)
لینک پی دی اف صفحه (+)
*. مارا در فیس بوک پیگیری کنید (+)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!
بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !