۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه

یادداشتی مطبوعاتی

دست ها و شیشه ها 
روایت خواستن ها و حسرت ها 


{از متن} 
در این روایت، شیشه معنایی جدید
می گیرد؛ شیشــه نامریی بــه آینه ای برای 
تصور بودن خویش به جــای مانکن درون 
مغازه بدل می شــود و مانعی برای نرسیدن؛ 
مانعی بــرای آنکه انگشــت خواســتن را 
بایستاند و آن را در حسرتی عمیق فرو برد. 



چاپ شده در روزنامه بهار به تاریخ دهم اسفندماه 
لینک متن (+)
لینک پی دی اف صفحه (+)


۲ نظر:

  1. من از تو خود ِ روزنامه خوندمش،
    بعد جالب بود کلا، قسمت ِ لایک و +1 و کامنت و غیره نداشت...
    عالی بود...خصوصا اول و آخر ِ متن، اولش آدم فکر می کرد داستانه، بعد می دید که نه خب، بیشتر یه دردنوشته ی اجتماعیه...
    در آینده متن های بیشتری بخونیم ازت :-)

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !