دست ها و شیشه ها
روایت خواستن ها و حسرت ها
{از متن}
در این روایت، شیشه معنایی جدید
می گیرد؛ شیشــه نامریی بــه آینه ای برای
تصور بودن خویش به جــای مانکن درون
مغازه بدل می شــود و مانعی برای نرسیدن؛
مانعی بــرای آنکه انگشــت خواســتن را
بایستاند و آن را در حسرتی عمیق فرو برد.
چاپ شده در روزنامه بهار به تاریخ دهم اسفندماه
لینک متن (+)
لینک پی دی اف صفحه (+)
من از تو خود ِ روزنامه خوندمش،
پاسخحذفبعد جالب بود کلا، قسمت ِ لایک و +1 و کامنت و غیره نداشت...
عالی بود...خصوصا اول و آخر ِ متن، اولش آدم فکر می کرد داستانه، بعد می دید که نه خب، بیشتر یه دردنوشته ی اجتماعیه...
در آینده متن های بیشتری بخونیم ازت :-)
ممنونتم
حذف