۱۳۹۱ آذر ۲۱, سه‌شنبه

خرده روایت های روزگار لعنتی - 1

در جهان پیشا تاملی ای پرت شده ایم -بعضی ها دعوت شده اند،
بعضی ها زاده شدند و من را انگاری اشتباهی پرت کرده اند!-
که قواعدش از پیش ساخت یافته اند
و یکی از همین قاعده ها
دوری و دوستی است
که انگاری دوستی در دوری تعبیر یافته
و عشق در هجران و تکامل در فقدان! 


۷ نظر:

  1. می دونی بعضی وقتا(شاید خیلی خیلی معدود در سال) که یه آدم ِ خوشحال ِ واقعی می بینم، فکر می کنم شاید ما داریم اشتباه می ریم، شاید اینطور نباشه... شاید این همه شعر و مرثیه و اشک و گریه و سوز و آه و تو سر ِ خودمون زدن ها، واسه اینه که ما همه یه اتوبانی رو اشتباه رفتیم که دور برگردون نداره... باید تا تهش بریم و تلخ ِ تلخ ِ تلخ شیم تا بتونیم باز برگردیم و یه اتوبان ِ درست رو بریم...
    ماها انگار گیر می کنیم لای چرخ دنده ی روزگار!
    شاید اشکال از سبک ِ زندگی ِ ماهاست...
    البته نمی دونم... تو این دنیای لعنتی، احتمال ِ همه چی می ره...

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مدت هاست همین مساله نقل برخی محافلمه و هی فکر می کنم با خودم که بابا مردم دارن زندگیشونو می کنن، شادن، خوشحالن، تفریح می کنن، لذت می برن ... شاید ماها داریم سخت می گیریم!
      نمیدونم والا ...

      حذف
    2. مردم دارن زندگیشون رو میکنن، تفریح می کنن، گاهی سعی می کنن شاد و خوشحال باشن و لذت ببرن.
      ما نمی تونیم، چون انتظارمون خیلی زیاده.
      شاید هنوز نفهمیدیم " همینه که هست"

      حذف
  2. واقعا بودن هر چیز با فقدانشه که معنا می گیره؟چرا؟با رسم شکل توضیح دهید.جون هر کی دوس دارین

    پاسخحذف
  3. راستی توروخدا حتی المقدرو رو پست هاتون شماره ندارین.اینجوری ادم همه اش دل تو دل اش نیست بعدیش چی میشه؟ماها دلمون کوچیکه.مراعات مونو بکنین

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. نگران نباش
      دومیش لعنتی تره دیگه
      به همین ترتیب میره تا ته !
      :D

      حذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !