۱۳۹۰ تیر ۱۶, پنجشنبه

چقدر احمقانه زیست می کنیم ...


خواب، خوراک
درس، خواب، خوراک
کار، درس، خواب، خوراک
ازدواج، کار، درس، خواب، خوراک
بچه، ازدواج، کار، درس، خواب، خوراک
درس بچه، بچه، ازدواج، کار، درس، خواب، خوراک
کار بچه، درس بچه، بچه، ازدواج، کار، درس، خواب، خوراک
ازدواج بچه، کاربچه، درس بچه، بچه، ازدواج، کار، درس، خواب، خوراک
...
و ناگاه مرگ!


۳ نظر:

  1. دقيقا با عنوان پستتون موافقم و چقدر درد دارم تو اين زمينه و چقدر حرف دارم . . .

    پاسخحذف
  2. و اما این منم که تصمیم به زنده بودنم درخششیست که چشم حسودان را از کاسه برون آرد...

    زندگی باید کرد ، چون زندگانی زیباست!

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !