۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه

افکار پریشان - 11: به بهانه 12 فروردین و دردهای نهفته و نگفته!





گریه کن برادر کوچک من
گریه کن که منو تو هم دردیم
هم درد که نه !
دردهای تو کجا و دردهای من کجا!؟

تو برای خانه از دست رفته ات گریه کن
و من برای کشور از دست رفته ام!

تو برای عروسک های زیر آوار مانده ات
و من برای آرمان های لگد شده ام!

تو برای فرو ریختن کاخ آرزوهایت
و من برای ریختن کاخ امیدم!

تو برای زخم های تنت
و من برای زخم های روحم

تو برای داغ مادر از دست رفته ات
و من برای داغ تمام مادران داغدار سرزمینم

تو برای هایتی!
و من برای ایران!

تو برای ...
و من برای ...

چه فرقی دارد برای چه؟!
تو گریه کن
من هم گریه می کنم


تو هق هق کن و فریاد بکش
اما من سکوت می کنم
که سکوتم نیز جرم است! *







*. عکسی از کودکی بازمانده پس از زلزله هایتی!

*. چقدر فاصله است میان: 12 فروردین 58 و 12 فروردین 89 ...


Tears run down the cheeks of four-year-old Aikta as she
waits for treatment at a makeshift hospital run by B-FAST
Belgian First Aid and Support Team) in a suburb of
Port-au-Prince January 20, 2010.
REUTERS/Wolfgang Rattay

*. چقدر بغض فرو خفته !!

۲۳ نظر:

  1. یاد این شعر افتادم:

    نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم
    سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم

    پاسخحذف
  2. اول!

    نظر خوده نویسنده حساب نیست!:)

    پاسخحذف

  3. درود بی پایان خداوند بر شما!

    وقتی آوازی نباشد شور پروازی نیست!!!


    هنوز هم نفهمیدم!!!

    اما خب به قول عموم:

    " خوبه ، سعی کن اصلا نفهمی!"

    نمی دونم !!! شاید نفهمم بهتره!!!

    ****************************

    کاش می شد امسال این بلاگ بوی خون نمی داد!

    ولی...

    اصلانشم این چه وبلاگیه!

    نه شکلک داره! نه قالبش قشنگه! بوی خونم که می ده!

    (شوخی کردم)...

    اما خب ارزوی من:

    بهترین ها برای شما

    راستی:

    اما به چشم های تو ای چشمه امید!
    شب پایدار نیست!

    پاسخحذف
  4. گریه کن که سالهاست کارم گریه است! نه بر می خیزم نه لنگ لنگ می روم و نه حتی خودم را می کِشم ...
    اسیر نفرت و ناله و آه شده ام سالهاست!
    از آن زمان که به یاد می آورم ...
    گرفتند و زدند و بردند و غارت کردند! کور بودم ندیدم که سالها زحمت کشیدند تا به چنین جا رسیدند و دوستانم شراب نوشیدند و سیگار کشیدند و ناله کردند از شرایط!
    آه چه خوب که نالان و آه گویان منتظر می نشینم؛ نه ! به خیابانها می ریزم تا ریخته باشم! چون جانی ندارم که بر خلاف جاذبه به بالا بروم !
    ز بالاییم و بالا می رویم
    را برای ما که نگفته... ما از همان ابتدا پایین بودیم ... پست و حقیر!
    هستیم و خواهیم بود ...
    عده ای بازیِمان دادند!
    آرزوی آزادی دارم نصیبم زندان است!
    زندان خود که تلاشی نکردم ...
    خسته ام از خستگی دیگران!
    آنها را می بینم به زندان افکنده اند و حتماً حق به جانبشان بود و دیروزشان را ندیدم که قدرت در دست چه مستانه می رقصیدند!
    در این بازی که همه بازی خورده اند؛ من مانده ام نالان !
    می دانی چرا ؟ چون با ناله خویش وجود می یابم! و احساس بودن می کنم...
    حیف که نفهمیدیم « نِی » بودن و خالی بودن با صدای هستی از ما، ناله جانساز دوری می آید به گوش!
    نه اینکه خود نی شدیم و پر از بودن ...
    آه !
    بست است دیگر ...

    پاسخحذف
  5. به سرکار خانوم آذرنوش :

    بهترین حرفو زده اون عمو
    باید دهنشو طلا گرفت!!!

    پاسخحذف
  6. به جناب آقای جلال:

    چون با ناله خویش وجود می یابم! و احساس بودن می کنم...

    چقدر این حرفت آشناست ...

    پاسخحذف
  7. به قول اول ای بابا
    به قول دوم از فاضل
    بقض فرو خورد ام چگونه نگریم
    به قول سوم یه کم قیاست ایراد داره
    به قول چهارم امیدوارم بهتر شه اوضاع

    پاسخحذف
  8. تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
    جان به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است ؟

    پاسخحذف
  9. شاید این پر معناترین جمله تو این وبلاگ باشه و اون اینه
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    ای بابا ...

    پاسخحذف
  10. سلام
    شرمنده ، اما با كمي تاخير فصل رويش جوانه ها رو بهتون تبريك مي گم . اميدوارم تو اين سال شط شراب تون خروشان تر باشه

    پاسخحذف
  11. ای بابا
    ای بابا
    ای بابا
    ای بابا
    ای بابا
    ای بابا
    خلاصه این که کلی ای بابا...همش ای بابا...ای بابا چقد ای بابا...

    خب من جای کسایی هم که نیومدن نظر بذارن نظر گذاشتم. دستم درد نکنه

    پاسخحذف
  12. واقعا دستتون درد نکنه خانوم آذرنوش

    پاسخحذف
  13. محدودتون گسترش بديدآقا خسروي


    چه وجه مشتركي ميان من و توست اي كودك سرزمين هايتي كه دشمن من و تو يكيست ...

    اســـــــــتكبار

    تو گريه كن با تمام وجودت

    پاسخحذف
  14. سلام
    خیلی از حرفا راسته خیلی هاشم دروغه!
    خیلی راست ها رو میشه فهمید راسته خیلی هاشم نمیشه و بالعکس!
    من نمی دونم چی می دونی چی نمی دونی ولی می دونم که همیشه ما یه دشمن داشتیم و داریم!
    راستی حرفام تکراریه و کلیشه ای ولی شاید بد نباشه یه بار دیگه بخونی!
    من به متنت کاری ندارم ولی از ناراحتی و یاسش می ترسم که چرا یه سری از جوونای کشورم باید اینجوری مایوس باشند!
    البته می دونم که اگر رو در رو اینو ازتون می پرسیدم رد می کردین و برای اثبات حرفتون زیادتا دلیل می آوردین!
    ولی این از مطلبتون معلومه!
    اینا هم همش تقصیر اون دشمنس که اولش گفتم!
    اگر دقت کنید توی همه جریان ها رد پاش هست سیاسی و مذهبی و ... نداره چون دشمن ما از بنی اسرائیله همونی که قرآن بزرگترین دشمن مسلمانان توی تمام قرون و اعصار می دونه!
    همه جا هست، همه فکر می کنن خیر خواهه، همیشه توی همه چیز سرک می کشه!
    عزیز جان یه چیز معلومه مشکل هست ولی ایران هنوز پا برجاست!
    ایراد هست ولی یاس وجود نداره!
    اون گریه می کنه ولی من نه!
    چون من قربت الی الله کار می کنم!
    من از کارم مطمئنم می دونم که جای سکوت نیست!
    می دونم که باید فریاد زد تا گوش همه دنیا کر شه!
    می دونم که توی جمهوری اسلامی ایران نباید ساکت بود باید ایراد ها رو گفت!
    ولی نه جوری که همسایه بخواد دخالت کنه نه جوری که همون بنی اسرائیلی هابخوان که بیان و اسلام و تبیین کنند و همون بلایی که سر مسیحیان آوردند سر ماهم بیارند!
    اوه چقدر حرف مفت زدم!
    در آخر:
    من از بنی اسرائیل(از نوع یهودی و صهیونیست) و هر چیزی که بهشون مربوط بشه یا از هر چیزی که حمایت کنن بیزارم!
    یا علی مدد!

    پاسخحذف
  15. ناشناس آخری عزیز!

    ای کاش نشانی می دادی که می شناختمت و رو در رو دلیل یاس این سیل عظیم جوان رو بهت می گفتم ...
    بگذریم

    و اما بعد ...
    راستی حرفام تکراریه و کلیشه ای ولی شاید بد نباشه یه بار دیگه بخونی!
    یادت رفت که بگویی شعارگونه هم هست ... خاصه این بخشش که فرمودی: می دونم که توی جمهوری اسلامی ایران نباید ساکت بود باید ایراد ها رو گفت!

    شعار می ریخت بر زمین و جاری می شد. مصداق واقعی شعار بی عمل بود برا من ! ...

    آنقدر فضا برای این شعارت نیست که حتی جرات نمی کنم دلایلمو اینجا بنویسم که مبادا ... !!!

    و اما بدان که من نیز بیزارم از صهیونیست (و نه یهود) و هر که به دنبالشان است ...

    جسارت منو برای جواب های دور از ادبم ببخش
    بذار به پای جوانی و خامی آخر درست است که نمی دانم اسم و رسمت چیست اما قرابتی و آشنایی احساس کردم که این طور صمیمانه پاسخ دادم

    ... بگذریم !

    پاسخحذف
  16. به هزار انتظار:

    سکوت من برای بقاست !!!
    بگذریم ...

    پاسخحذف
  17. به سرکار خانوم فاطمه:
    به جناب آقای مصطفی:
    به سرکار خانوم زینب:

    واقعا که ای بابا !

    پاسخحذف
  18. عجببببببببببببببببببببببببببببببببببب

    پاسخحذف
  19. آقاي خسروي........ديد شما بازه و منطقي هستيد

    به تاريخ نگاه كنيد......

    ببنيد كه نگذاشتند چه آزاد مردهايي سخن بگن.....
    و از اون مهم تر ببينيد چه كسايي نزاشتند.....

    من مشكلات و اشتباهات رو منكر نميشم،اما مشكلات رو كي به وجود آورده ،كي كوتاهي كرده و...

    همه مقصريم، هر كس در جايگاه خودش

    توي اين چند وقته باشخصيتي به نام شهيد حسن آيت آشنا شدم نمي دونم ايشون رومي شناسيد يا نه اما اگر نمي شناسيد پيشنهاد مي كنم شماهم با ايشون آشنا بشيد


    وقتي تاريخ رو نصفه نيم بهمون ميگن و فسمتهايي از اون رو حذف ميكنن... به راحتي مي تونن جو رو به نفع خودشون تغيير بدن...

    به قول دكتر شريعتي "آمدند و سوختند و بردندو....
    اما نرفتند!

    وما يا سرمان به خودمان بند بود و نخواستيم ببينيم، يا به جان هم افتاده بوديم و نتوانستيم ببنيم و..."

    ما انقلاب كرديم اما اونا رنگ عوض كردند

    كتاب "يك جلوش تا بي نهايت صفر" دكتر رو بخونيد و ببنيد منظور از انها كه امدندو سوختند و... كيا هستند

    حرف هارو با نگاهي دوستانه بخونيد.....نه كسي كه نظرش كمي با شما مخالفه

    پاسخحذف
  20. به هزار انتظار گرامی:

    اولا که من به حرف مخالف بیشتر از موافق گوش می کنم و به تکثر آرا معتقدم که اگه معتقد نبودم کامنتای این بلاگو فیلتر می کردم ...

    و اما بعد:
    وقتي تاريخ رو نصفه نيمه بهمون ميگن و فسمتهايي از اون رو حذف ميكنن... به راحتي مي تونن جو رو به نفع خودشون تغيير بدن...
    دقیقا موافقم چون می بینم که تونستن !

    این برهه از تاریخ رو که میبینم می دونین توصیفش مثل چیه؟! رجوع کنین به کتاب آری اینچنین بود ای برادر دکتر شریعتی بزرگ بعد از فوت پیامبر ...

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !