روایتی در پاسداشت انسانیتی که هنوز نفس می کشد
----------------------------------------------------------------------
چاپ شده در روزنامه شهروند - شنبه 14 دی ماه 1392
لینک دائم مطلب (+)
پی دی اف صفحه (+)
چاپ شده در روزنامه شهروند - شنبه 14 دی ماه 1392
لینک دائم مطلب (+)
پی دی اف صفحه (+)
«الو سلام، آقای خسروی؟ شما کیفتونو گم کردین؟» صدای گرمی داشت. محترم بودن از قد و بالای صدای مردانه اش میریخت. در طول مکالمه کوتاه مان ۳بار عذرخواهی کرد که مجبورشده برای یافتن نشانه ای از من، کیفم را بگردد. حتی تصور این همه شرافت برایم سخت بود: کسی کیفی پیدا کند، مسئولانه آن را برداشته و درونش را بگردد تا نشانی از صاحبش پیداکند اما هنگام خبردادن به صاحبش اولین و آخرین چیزی که میگوید، عذرخواهی است از اینکه مجبورشده بی اجازه آن را باز کند! و من فکر کردم به انسانیتی که این چنین هنوز هم نفس می کشد. از همان عصر دو روز پيش که در مسیر درکه کیفم گم شد و هر چه گشتیم پیدایش نکردیم، تا همین ديروز ظهر که آن مرد شریف زنگ زد و آدرس داد تا بروم و کیف را بگیرم، عده زیادی از دوستانم روایت های گم شدن کیف ها و مدارکشان را برایم تعریف می کردند، مجموعه روایت هایی که ردپای مسئولیت را می شد در تک تک شان دید، مجموعه ای که دلم را قرص می کرد که سرآخر کیف من هم پیدا می شود و شد: یکی کیف را به بانکی که فرد در آن حساب داشته تحویل داده، یکی با پیگیری از تنها شماره ای که در کیف یافته توانسته شماره صاحب اصلی را پیدا کند، دیگری با پیگیری از بانکی که چک حامل درون کیف مربوط به آن بوده و یکی با تحویل آن به کلانتری و روایت های مختلفی از مردان و زنانی مثل خودمان که این چنین با اقداماتی عجیب تنه به تنه اسطوره ها می زدند. در همین میانه ، بهت این همه شرافت و انسانیت، چشمم افتاد به خیل عظیمی از پیام ها، ایمیل ها و استاتوس های مختلف که صفر را آزاد کنید. طی تنها چند روز بیش از ۱۵۰میلیون تومان برای آزادی صفر، نوجوانی که به اعدام محکوم شده، جمع آوری شده است. ناگاه ذهنم می پرد به مساله اخلاق در جامعه؛ وارونه به این مسائل نگاه می کنم: به راستی این نشانه خوبی است که پیدا شدن یک کیف باید اینقدر حیرت آور باشد؟ جمع شدن این حجم عظیم پول برای آزادی صفر به چه چیز اشاره دارد؟ آیا نشانی از رواج اخلاق جمعی و گروهی در جامعه است؟ به راستی این همه شگفت زدگی از پیداشدن کیفهای مختلف به همین حد شگفت آور است؟ شاید باید گفت در چنین جامعه ای که میل به سودجویی فردی و آن هم از نوع اقتصادیش، روز به روز سیطره خود را بر زندگی روزمره افرادش بیشتر می کند. اما پرسش اصلی این است که بهراستی چه شد که چنین شد؟ پرسشی که سیاستگذاران فرهنگی و اجتماعی که مدام در فکر طرح ریزی برنامه های صرفا کنترلی و نصیحتگونه اخلاقی هستند، باید پاسخگوی آن باشند.
*. دیگر یادداشت های مطبوعاتی (+)
*. دیگر یادداشت های مطبوعاتی (+)
تقریبا بهم ثابت شده که امید ِ به معجزه داشتن، معجزه می کنه... چه درباره ی قصه ی تو، چه درباره ی قصه ی صفر...
پاسخحذفامیدوارم که این پول جمع کردنا واسه اینکه یکی اعدام نشه، بهونه ای بشه واسه حذف مجازات اعدام...
ته قلبم خیلی خوشحال شدم واسه اینکه این پول جمع شد، واسه اینکه برای یه بار هم که شده، آدمایی به چشم اومدن که طاقت ِ دیدن و شنیدن ِ خبر ِ اعدام رو ندارن، نه اونایی که واسه تماشاش سوت و هورا می کشن...