۱۳۹۲ شهریور ۴, دوشنبه

یادداشت مطبوعاتی - ما بعد النمایش!

ما بعد النمایش! 
-----------------------------------------
چاپ شده در روزنامه بهار - دوشنبه 4 شهریور

لینک دائم مطلب (+)
پی دی اف صفحه (+)


«محمد رحمانیان مرسی که برگشتی»؛ این را ته نمایش در میان کف و سوت‌های متوالی تماشاچیان، یکی از حضار با صدای بلند گفت که باعث شد تا سالن منفجر شود. بعد از آن اشکان خطیبی میکروفون را به دست گرفت و خطاب به رحمانیان گفت: «من از جانب همه اعضای گروه و همه این حضار در وهله اول تشکر می‌کنم و بعد می‌گویم امید که بمانی چون‌که تئاتر ایران به تو احتیاج داشته و خواهد داشت» که رحمانیان با همان شوخ طبعی خود خنده‌ای کرد و گفت: «منو میگی!؟» و سالن غرق در خنده و تشویق شد. در میان ولوله تشویق‌ها یک سوال ذهن مخاطبان نمایش را درگیر خود کرده بود: به راستی چرا کسی که برای نمایش‌نامه‌خوانیش هم حتی بلیت‌ها پیش‌فروش می‌شوند و دست آخر از شدت شوق عده‌ای روی لبه دیواره بالکن طبقه دوم می‌نشینند تا تنها خوانش نمایشنامه او را ببینند، باید دو سال تمام دور از وطن باشد؟

‌در این چهار سالی که گذشت « محمد رحمانیان» نیز مثل خیلی‌های دیگر رفت، ناگزیر شد که برود. «روز حسین» را که می‌خواست روی صحنه ببرد، چند روز مانده به اجرای نمایش مانع‌‌ شدند. می‌دانست که ماندنش به معنای کار نکردن است. به معنای سکوت. مثل خیلی‌ از دوستانش که ماندند و نتوانستند اثری روی صحنه ببرند یا نمایشنامه‌ای را منتشر کنند و هیچ کار دیگری نتوانستند. «رحمانیان» رفت و درکانادا کار کرد. قبل‌تر با «فنز» به آنجا سفر کرده بود و در این چند سال کلاس‌های آموزشی گذاشت. نمایش روی صحنه برد و کار کرد. حالا به ایران بازگشته است. مثل خیلی‌های دیگر که باید منتظر آمدنشان بود، ‌در روزهایی که می‌گویند «امید» به جامعه برگشته است. او حالا می‌خواهد نمایش «ترانه‌های قدیمی» را در موسسه اکو از 10 تا22 شهریور روی صحنه ببرد؛ اثری که از قطعات کوتاه نمایشی درباره تهران تشکیل شده و با بهره‌گیری از ترانه‌های قدیمی و پاساژ‌های نمایشی کنار هم چیده شده‌اند اما شاید برای شروع و برقراری ارتباط با مردم باید، نمایشنامه «شب سال نو» را نمایشنامه‌خوانی کرد؛ نمایشنامه‌ای که البته نمی‌توان امید چندانی به اجرای آن داشت. نمایش در خانواده‌ای پرجمعیت در جنوب تهران می‌گذرد نمایشی تلخ که رحمانیان با چاشنی طنز تلاش کرده بود کمی فضایش را بهتر کند، خودش هم راوی بود. اما آن‌هایی که این نمایشنامه را دیدند با یک اتفاق روبه‌رو شدند اثری با ساختاری قوی و دیالوگ‌هایی تکان‌دهنده. این نمایشنامه را به نفع بنیاد خیریه برکت خواندند و همان‌طور که انتظار می‌رفت با استقبال روبه‌رو شد، جمعی از کسانی که از حضور گروه رحمانیان بر صحنه تئاتر محروم بودند، دورهم جمع شدند. یک گروه 19نفره از بازیگران، رحمانیان را در خوانش نمایشنامه‌اش یاری کردند. تماشاگران تا نزدیک‌ترین مکان به صحنه نشسته بودند، حتی بعضی در بالکن هم ایستاده بودند. در بخش نخست نمایش بازیگرانی چون علی عمرانی، افشین هاشمی، اشکان خطیبی، حبیب رضایی، بهاره مشیری، رویا بختیاری، آزاده صمدی، کامبیز بنان، معصومه رحمانی، مریم یوسف، ماهان خورشیدی، سوده شرحی، بیتا الهیان، پریا طاهری، روجا جعفری و نیوشا مهدوی نقش‌های خود را ایفا کردند؛ اجرایی عجیب و بی‌نقص. انگار این نمایشنامه بهانه‌ای شد تا هم آنان توانایی بازیگری خود را که ممکن است در این سال‌ها مغفول مانده، بیان کنند و هم رحمانیان باردیگر نشان دهد که از چه توانایی‌هایی برخوردار است؛ توانایی‌هایی که مثل خیلی چیزهای دیگر، این چند سال‌ نادیده ماند. این‌که تنها با خواندن متن، متنی که انتظار یک خواهر را برای آمدن برادرش توصیف می‌کرد، اشک حاضران دربیاید، از توانایی‌های «مهتاب نصیرپور» است؛ برادری که هیچ‌گاه نمی‌آید چون خودکشی کرده است. رحمانیان در بین نمایشنامه‌خوانی استراحت 10دقیقه‌ای هم داد و پس از آن مهتاب نصیرپور به همراه علی سرابی از دیگر اعضای گروه خوانش‌گران با تشویق ممتد حاضران روی صحنه حاضر شدند. در پایان نمایش، اعضای خانواده ترانه‌ «نوبهار آرزو» را در کنار هم زمزمه می‌کردند که پس از اتمام آن به درخواست رحمانیان و به یاد احمد آقالو، دوست و همراه قدیمی او، با همراهی حاضران در سالن بار دیگر اجرا شد و سپس تماشاگران با تشویق بلند به استقبال گروه رفتند. ناصر تقوایی، هنرمند پیشکسوت و شناخته‌شده سینمای ایران نیز در این لحظه از پله‌های سن بالا رفت و در میان تشویق‌های تماشاگران رحمانیان را در آغوش گرفت. رحمانیان در انتها، یاد اکبر رادی که به گفته خودش هنگام نوشتن نمایشنامه «شب سال نو» بسیار به یاد او بوده را پاس داشت و از حمید امجد برای پیشنهاد طرح اولیه داستان این اثر تشکر کرد. حالا می‌توانیم منتظر اجرای نمایش «ترانه‌های قدیمی» باشیم که از مجموعه قطعات کوتاه نمایشی درباره تهران و مردم این شهر تشکیل شده که به نوعی تئا‌تر موزیکال با بهره‌گیری از ترانه‌های قدیمی ایرانی محسوب می‌شود.




*. دیگر یادداشت های مطبوعاتی (+)


۲ نظر:

  1. داشتم فکر می کردم که چقدر بده که قبل از اینکه تو وبلاگت بذاری پست هاتو، همه نظرامو گفتم و نظری نمونده برای ثبت در اینجا... زین پس سعی می کنم یکمی از حرفامو بذارم واسه وبلاگت!

    پاسخحذف
  2. چیدر سیاه نمایی چقدر جو الکی بس کن بابا
    کافه تعطیله
    دست و جیغ و هورا

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !