۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

حدیث نفس !


دلقک پیر قصه ها
نشست رو بال غصه ها
سردی دستای یخو
گذاشت تو جیب لحظه ها

آهای آهای دلقک پیر
غصّه دار غصه ها! آی مرد دلگیر

امون بده نرو بمون دنیا بی تو زمستونه
اشک تو چشای خشک ما بی تو همش گریزونه

آهای آهای شب زده پرسه زنِ تو تاریکی
آهای عمو! افسرده دیوونه چون پاپاسی

بیا بمون پیشم من بی تو زندونی میشم
بیا بیا اگه نیای تو غصه بارونی میشم

بیا بیا امون بده شونه های لرزونمو
بیا بمون ...

۱ نظر:

  1. دلقک پیر قصه ها
    نشست رو بال غصه ها
    سردی دستای یخو
    گذاشت تو جیب لحظه ها

    با تشکر از صابر عزیز

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !