۱۳۹۰ فروردین ۳۰, سه‌شنبه

لحظه ای تامل - 35: سنت و مدرنیته و نمادگرایی فرهادی ...



اصولا دروغ چرا از فیلم های سینمای ایران به جز معدودی انگشت شمار خوشم نمی آید! برای چون منی که فیلم های مورد علاقه ام را بارها و بارها و بارها پشت سر هم میبینم و هر بار حظ جدیدی می برم، یک شاخص خوب برای سنجه یک فیلم تعداد بارهایی که می توانم دیدن مجددش را تحمل کنم! 
در سینمای ایران تعداد فیلم هایی که توانسته ام بیش از یکبار در سینما ببینمشان اندک است. ارتفاع پست چهار بار و تا به حال جدایی نادر از سیمین سه بار در صدر قرار دارند! امشب نکته ای ذهنم را مشغول کرد که عجیب بود برای خودم آن هم اینکه هر دو فیلم مزین به نام اصغر فرهادی است، یکی در مقام فیلمنامه نویس و یکی هم در مقام کارگردان و فیلمنامه نویس! و این برایم عجیب آمد! 


این نوشته پس از دیدن سه باره فیلم -با دوستان عزیز و نازنینی- به رشته تحریر درآمد و تماما برداشت های شخصی است و ناپخته و احتمالا پر غلط!‌ 
به طور قطع این نوشته اولین نوشته ام نبوده و نخواهد بود اما در مورد انتشار قبلی ها و بعدی ها قولی نمی دهم! 




یکی از نمادهای اصلی فیلم به زعم نگارنده شخصیت پدربزرگ داستان است! جدای از بازی فوق العاده و نگاه های عمیقی که اصغر فرهادی در قاب تصویر محمود کلاری گذاشته است خود شخصیت پدر یک نماد ویژه است ...
لختی دوباره صحنه ها را مرور کنیم:
پدر در اتاقی دیده می شود که تماما نمادهای سنتی خانواده های ایرانی در آن است، نوع چهره و برخورد و صداهای درون فضای اتاق پدربزرگ نوستالوژی های سنتی ایرانی است. دکور اتاق پدربزرگ را به یاد بیاورید: پنکه، رادیو، ...
به زعم نگارنده اوج این نمادگرایی در همان دو بخش نوستالوژیکی است که بیننده در اتاق پدر بزرگ از رادیو می شنود: یکی آهنگ تاج اصفهان و دیگری بخواب کوچولو ...
و پدر گویا بهانه ایست برای حفظ خانواده، بهانه ای که به ظاهر گویی دلیلی است که باعث شود تا مادر از سفر خارج منصرف شده و بماند -به ظاهر البته!- و انگار پدر در ابتدای فیلم همان اکسیژنی است که خانواده را زنده نگه داشته است، و چه سکانس شاهکاری است آنجایی که دختر بچه کوچولو وارد خانه شده و با اشاره به اتاق پدر بزرگ می گوید این چیه مامان و پاسخ می شنود که اکسیژن و صحنه ها می گذرد تا دوباره و این بار خود پدربزرگ دوباره سوال می کند که این چیه! 


خلاصه آنکه پدربزرگ نماد همان سنتی است که باعث شده است که انگاری می خواهد خانواده از هم نپاشد -خانواده ای که به زعم نگارنده در فیلم طوری نشان داده می شود که زن و مردش نمی توانند زیر یک سقف زندگی کنند و آنقدر در ادبیات با هم مشکل دارند که از ابتدا ازدواجشان درست نبوده- و این دفاع سنت در مقابل مدرنیته ای قرار میگیرد که نمادش گویی طلاق است و رفته رفته در فیلم با لال شدن سنت و به حاشیه رفتنش و دردسر شدنش و نهایتا مردنش مدرنیته پیروز می شود ...






×. طبیعتا اصراری بر درست بودنش ندارم ...


×. پست مشابه: ادای دین به فرهادی

۳ نظر:

  1. فوق العاده بود .
    آخه تو مردی؟!
    سیمین !
    و ...

    پاسخحذف
  2. هم فيلم زيبا بود هم متن شما ..... مانا باشيد

    پاسخحذف
  3. عجب...
    مثل اینکه واقعا هیشکی منو دوست نداره...
    چون گفته بودم خواستین برین منم میام...

    ولی باید ایندفعه هم
    بگذریم...

    خبرای خوب دارم اینجا!
    masoudesmaeily.blogspot.com

    پاسخحذف

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !