
۱۳۸۹ فروردین ۱۱, چهارشنبه
افکار پریشان - 11: به بهانه 12 فروردین و دردهای نهفته و نگفته!

۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سهشنبه
در گذرگاه خاطره-7: دل نوشته قدیمی!
در گذری از خاطرات خاک خورده ام ناگهان رسیدم به این دل نوشته ای
که به بهانه پارسال عید نوشته بودم. برای امسال که نشد بنویسیم ...
زمان را بعضا حركت جوهري ماده در امتداد مكان تعريف مي كنند.
چنانچه در نظر ملاصدرا سکون مفهومی خارجی نيست و جسم بی
حرکت متصور نخواهد بود. او حرکت دوری را موجد جميع وقايع
عالم می داند و می گويد امواج به طور اتصالی يکديگر را به وجود
می آورند. ملاصدرا زمان را نيز عين استمرار و اتصال امواج و
حکمتی ازلی فرض می کند، و تصريح می کند اشيا و حوادث اين
عالم، امواج جزيی و مشخص حرکتی کلی اند. وی همچنين استدلال
می کند زمان و مکان امور زايد بر وجود جسم نيستند بلکه دو بخش
طبيعی متعلق به وجود جسم اند. ملاصدرا زمان را مستند به هيچ
جسمی ندانسته، مکان را نيز جسم خاصی قرار نداده است البته كه
نيوتن زمان را واقعی ودقيق مقدم به ذات و فقط وابسته و فرمان
بردار طبيعت خويش همانند رودخانه ای که با سرعتی ثابت در
همه جای کيهان جريان دارد تعريف كرد و بعد از او انيشتن اين
چنين گفت كه: «زمان وفضا به هم وابسته اند» و اين واقعيت با
عنوان نسبيت خاص شناخته شد.طبق نسبيت سرعت باعث کند شدن
گذر زمان می شود.مثلا هرچه يک ساعت با سرعتی نزديکتر به
سرعت سير نور حرکت کند زمان تيک تاک آن کوتاهتر خواهد شد.
همچنين بر طبق نظريه نسبيت عام اينشتين ساعتی که در يک ميدان
گرانشی قوی تر قرار دارد کند تر از ساعتی کار ميکند که در ميدان
گرانشی ضعيف تر قرار دارد.
اما گذشته از اينها زمان موجود جالبي است. آن را هر چه عريف كنيم
باز هم داردمي گذرد و بسترش آبستن حوادثي است اعجاب انگيز.
حوادثي كه اگر نيك بنگريم
تماما تكرار است و بس. اگر باور نداريد، همين الان تلويزيون را روشن
كنيد و اخبار را گوش دهيد. در جايي از دنيا جنگ است: فلسطين، دارفور،
غزه و چه فرقي مي كند كجاي دنيا و براي چه، مهم اين است كه موضوع
اصلي جنگ است و هزاران سال است كه ما و اجداد ما مي جنگيم و
مي جنگيم و غرق در اين تكرار بي پايان، زندگي مي كنيم و مي ميريم.
در جايي از دنيا رئيس جمهوري سخنراني مي كند و باز هم تمام آن همه
شعارهاي تكراري -كه تو خوب مي داني و تمام ما پابرهنگان به بوي
گند دهان اين شاهزادگان و فرعونيان در طول تاريخ آشنا هستيم- و باز
هم صحبت از صلح و آزادي و تحول اقتصادي و توسعه فرهنگي و
گفتمان و... و بازهم مردماني كه فريب مي خورند. در جايي ديگر از
دنيا بحث تكراري سيل و زلزله. در جايي ديگر مرگ عزيزاني از دست
رفته. در جايي ديگر عروسي. در جايي ديگر تولد و نيك كه مي بيني
همه اش تكرار است و بس.
چيست راز نهفته در اين تكرار بي پايان ؟
چيست اين ساكن هميشه جاويد : تكرار !!؟
هر سال نوروز را مي بينيم و هر سال به يك نحو و هر سال نشستن بر
سر سفره كهن ايراني كه اجدادمان و تمام نياكانمان را بر سفره مي بيني
و باز هم امسال روز شماري مي كني براي رسيدنش !!!؟
مگر چه رازي در دل دارد اين صيغه هميشه تكراري جشن نوروز!؟
و باز هم همان سفره تكراري هفت سين كه سه هزار سال است سيب
سرخش رنگ نباخته و سبزه اش پژمرده نشده است. و چه مي بينم باز
هم قرآن كه هزار و چهارصد سال تكرار را در پس خود به يادگار
گذاشته است. و باز هم: يا مقلب القلوب و الابصار ... كه قدمتي ديرينه
دارد. و امسال هم باز درست مثل سال قبل -كه درست يادم هست-
مي نشينيم به گرد سفره اي و منتظر تا زمان سال نو فرا رسد و بانگ
شادي بر مي آوريم و درست مثل كودكان بازيگوش، منتظريم تا مادر
با دستان پر مهر خود از لابلاي برگهاي قرآن عيدي هامان را بدهد و
يك اسكناس تا نخورده تميز كه بوي تازه اش انسان را پرواز مي دهد
و باز ما همچون كودكان خوشحال مي شويم و باز به ديدن هم مي رويم
و باز و باز و هزاران باز ناتمام ديگر.
نمي دانم چه سري است در اين نوروز كه هر سال تكرارش برايمان
شادي آور است. و هر سال دلتنگش مي شويم ؟
و نيز به اين اعتقاد دارم كه هر چه ماندگار مي شود با نهاد آدمي
سازگار است و ماندگاري رابطه مستقيمي با فطري بودن دارد
يعني اگر براي مثال مرغ سحر به عنوان ماندگارترين موسيقي
ايراني شناخته مي شود به اين خاطر است كه با نهاد و فطرت
ايراني سازگار است و نوروز نيز از اين قاعده مستثنا نيست و
رمز ماندگاريش شايد همين فطري بودنش باشد.
اما هر چه فكر مي كنم نمي توانم با تكراري بودنش كنار بيايم!!
آخر منطق از تكرار متنفر است و بيزار اما احساس گويا تكرار
را دوست دارد و با تكرار است كه روزش شب مي شود !!!؟
و باز صدايي در تمام مويرگهايم و از ديواره قلبم مي پيچد
چيست راز نهفته در اين تكرار بي پايان ؟
چيست اين ساكن هميشه جاويد : تكرار !!؟
امضا: ارادتمند صابر خسروي
87/12/25
*. امسال هر چه نوشتم بوی خون میداد!
*. هیچ عکسی گویای این خاطره نبود ...
۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه
ادای دین - 2 و به گزین ها - 3: آزادی اراده و بابالنگ دراز!

۱۳۸۹ فروردین ۷, شنبه
حادثه بد - 3: رشته مویم به مقراض غمت ببریده شد!
۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه
تیکه ها و سوتی ها - 2: هاهاها!
۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه
به گزین ها - 2: مهتاب و آب و سراب!
۱۳۸۹ فروردین ۳, سهشنبه
لحظه ای تامل - 4: فراموشی مضاعف!

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه
در گذرگاه خاطره-6: جکع بندی سال 88!

به یادش و به یاریش!
در ادامه پست قبلی تصمیم گرفتم سال 88 رو براتون توصیف کنم ...
تک تک جملات پایین مخاطبانی داره که ممکنه از گستردگی مخاطبا فکر
کنین فقط برای ریتم آورده شدن ... از همشون منظور داشتم که اگه
می خواستم توضیح بدم خودش یه کتاب می شد ...
چند تیکه شاهکارم داشت که به دلیل مسائل اخلاقی و انتشار عمومی
حذف شد!
و اما سال 88:
سال سلام ها و درودها!
سال رفتن ابرها به ...!
سال خنده های بلند و هاهاها!
سال پشت هم گفتن هورا!
سال هوراهای بلند !
سال نرسیدن دست ما به کمند!
سال هیاهوهای شیرین !
سال باز شدن زخم های دیرین!
سال خون سبز!
سال اسارت و حبس!
سال نیمی امید و نیمی کابوس!
سال ارجمند شدن خرقه سالوس!
سال اشک (گاهی طبیعی و گاهی در اثر گاز!)
سال رویت غزه به چشم!
سال افتادن برگ های سبز
سال پاسخ سوال با خشم!
سال گم شدن یک سین سفره هفت سین: سهراب!
سال عاشقی و سراب و اومدن آب!
سال دوستی ها
سال دلتنگی ها
سال درد دلها!
سال مشاوره ها!
سالی که همه چی آروم نبود اما ما چقدر خوشحال بودیم!
سالی که پسره داد زد هی همه ما مثل رودیم!
سالی با کلی خنده و تعجب! تازه با همه شکلکاش !
سال متحول شدن اون یارو با همه متلکاش!
سال عاشقی آرشام و بی وفایی تبسم !
سال هی خوندن دیوان حافظ و تفعل!
سال تریز و گادفادر و زیزی!
سال از درون آرام و در بیرون خلاق زی!
سال کیک مالی های مشهد!
سال قسم خوردن به جون عمه ات!
سال 409 و دانشگاه و درسی که نخوندیم!
سال اون همه ماشینایی که ما نروندیم!
سال احیای طرح مهندسی فرهنگی!
سال افتادن درس محاسبات عددی!
سال دبیرشورا ودبیرخونه تازه اونم با کلی اعمال شاقه!
سال دیالوگه اینکه اوووووف دختررو چقدر تاپه!
سال ارشد، سال تمرکز، سال مدیریت زمان!
سال فکر کردن های جوونه به مکان!
سال خانه دیوانگان و شط شراب و وبلاگهای گروهی!
سال گیر دادن به اون طرف که مبارکه تو هم عاشقی!
سال ازدواج دو تن از بهترین ها! دو شاعر!
سال غصه و غم های بی حاصل!
سال تنها پشت در اوین!
سال هی تکرار این جمله که تو رو خدا اینو ببین!
سال آزادی یک دوست اسیر!
سال پرسش اینکه هل هو بصیر!؟
سال دل نوشته ها و منان من و آشنایی و رساله عشق!
سال کشک و آب و نان و زرشک!
سال پیدایش عمو خسرو آویژه!
سال صلوات فرستادن های ویژه!
سال رفتن به سالن قدس!
سال قهرمانی در مسابقات بوکس!
سال بسته شدن سوراخ طمع!
سال توچال و کوه و اون قضیه لمع!
سال آبان و تولد و اردوی فشم!
سال سه تار با خدم و حشم!
سال یک ماه ایران و بعد دلتنگی!
سال مشهد و نرفتن به کوه سنگی!
سال سوال پرسیدن هل من مزید!
سال تکرار این که گوگل باز ...!
سال ساختن کلیپ مزرعه علم و فرهنگ!
سال خسروی هست ای پسر مردی ملنگ!
سال خلاقیت و فکر و حل روبیک!
سال تقلب نوشتن ها اونم با خودکار بیک!
سال جابجا کردن کیف و کتاب و فابلا!
سال درانتظار افطار و خرما و زولبیا!
سال شوخی کردن اونم با ریختن سس
سال رفتن و درس دادن اونم قانون گوس!
سال فی الواقع همینی که هست!
سال هر که هر چی که خواست دروغ بست!
سال فوتبال و زخم و خون!
سال آب شدن های دردهای درون!
سال خنده های پر درد!
سال دردمند شدن یک مرد!
سال های و های پنهانی!
سال نرفتن به سلمانی!
سال وعده های دروغ!
سال کباب های بی دوغ!
سال مناظره های جنجالی!
سال شرکت در مراسمات حکومتی!
سال دروغ و ریا و رسانه دولتی!
سال کنسرت و دیدن دکتر جعفری!
سال سوء قصد به دبیر شورا!
سال گرفتن عکس های پر صدا!
سال روبه فردا و دیروز و پس فردا!
سال انگاس و شمال با بچه ها!
سال نوشتن این همه اراجیف!
سال گوشت و گربه و بو و پیف پیف!
سال سوهان حاج چیچی و شرکا!
سال دلتنگی و بودن با رفقا!
سال موسیقی کلاسیک بی کلام!
سال پایان این نامه با سلام!
و اما بعد ...
در این سال از همه دوستان و همه کسانی که با گفتاری یا رفتاری
آزردمشان عذرخواهی می کنم، امیدوارم همینجوری که من از
هیچ کس ناراحت نیستم اونام همه رو ببخشن!
القصه
ببخشید اگه یه موقع شوخی نا به جایی کردم!
ببخشید اگه گاهی نمی خندیدم!
ببخشید اگه کاری سپرده بودیم و نکردم!
ببخشید که در مقابل عظمت نگاهتون گاهی جسارتی کردم!
ببخشید اگه نباید جایی می بودم و بودم!
ببخشید اگه باید جایی می بودم و نبودم!
ببخشید و بذارید پای جوونی و خامی و جاهلی ما ...
ممنونم از همه که منو تحمل کردین!
ممنونم از همه، از دوستا، دشمنا، اونایی که به من لطف داشتن،
حتی اونایی که منو ام الفساد بالا خوندن! ... هاهاها
از کسی در متن بالا نام نیووردم که یه وقت نامی جا نمونه اما
همتون تو یادم هستین ...
و سرانجام هر چه که بود گذشت و می گذرد و آنچه که می ماند
خاطرات است و اندوه و حسرت و دلتنگی و ....
جامتان لبریز از شراب
ارادتمند، امضا: صابر خسروی
مختوم و توقیع شده
در منتها الیه سنه العجیب و الغریب
السنه الهزار السیصد و الهشتاد الهشت!
*. عکس شعر مرحوم قیصر امین پور است ...