۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

دست در حلقه ی آن زلف دو تا ...

شاید احمقانه باشد 
اما 
انگشت هایم به باد حسادت می کنند 

حالا 
- بعد از همان نگاه های خیره-
تمام تنم در تخت آرام است 
و انگشتی که تو را لمس کرد 
ایستاده و با شوری عجیب 
برای کل بدنم از حرارت لمس احساس تو سخنوری می کند 

آخ آخ ... ای امان از تو لعنتی دوست داشتنی من



*. دیگری ها برای ژوزفین (+)



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

اگه عضو نیستید و الان نمی دونین چجوری باید پیام بذارین توضیح میدم:
اگر گزینه نام/آدرس اینترنتی رو بزنین که خب نامتون و آدرس احتمالی بلاگتون رو وارد می کنین
اگر هم نخواستین با انتخاب گزینه ناشناس پیامتون رو بذارین فقط خب تهش یه اسم بذارین که من بفهمم با ناشناسای دیگه فرق دارین !!!!

بقیه گزینه ها رو هم نمی گم !
دهه اصلا چه معنی داره بخواین همشو بدونین !