همه می پرسند: «چرا پریشانی؟ اتفاقی افتاده؟»
می گویم: «نه اتفاقی نیفتاده» و خیالشان راحت می شود
دریغ که ندانستیم که شاید اشکال همینجاست که اتفاقی نیفتاده!
شاید مدت هاست که اتفاقی نیفتاده! شاید مشکل همینجاست!
شاید مدت هاست دلی نلرزیده و چشمی تر نشده
نفسی به نفسی و تنی به هرم آغوشی گرم نشده
شاید مدت هاست شبی به قراری نبوده
شبی با بدخوابی و بیقراری نبوده
بی اتفاقی بدترین درد پنهانی این بشر است
بیا و دوباره اتفاقم باش ژوزفین ...
*. دیگری ها برای ژوزفین (+)
می گویم: «نه اتفاقی نیفتاده» و خیالشان راحت می شود
دریغ که ندانستیم که شاید اشکال همینجاست که اتفاقی نیفتاده!
شاید مدت هاست که اتفاقی نیفتاده! شاید مشکل همینجاست!
شاید مدت هاست دلی نلرزیده و چشمی تر نشده
نفسی به نفسی و تنی به هرم آغوشی گرم نشده
شاید مدت هاست شبی به قراری نبوده
شبی با بدخوابی و بیقراری نبوده
بی اتفاقی بدترین درد پنهانی این بشر است
بیا و دوباره اتفاقم باش ژوزفین ...
*. دیگری ها برای ژوزفین (+)
یه خط صاف...
پاسخحذفشبیه نوار قلبه دیگه، اگه صاف باشه، نشونه ی خوبی نیست...
زندگی ِ بی اتفاق همون خط صافه است...
روایت ِ زندگی ِ خیلیاست...
خطه که صاف بشه، دوباره موج دار شدنش یه چیزی شبیه ِ معجزه است...
ایشالا که واسه تو هنوز صاف نشده باشه... :-)
ابتهاج میگه دیگه:
پاسخحذفامید هیچ معجزی از مرده نیست، زنده باش!
agar mohayt ra kotah kony bad be sarat mikhoad hamechi dorost mishe dai ezat
پاسخحذفآره شاید دائی جان
حذف:D